هفتگ
هفتگ

هفتگ

پیر زن ...

تو این 38 روزی که پشت در اتاق  icu  نشستم  حداقل 10تا از  بیمار های بخش  icu  ....از دنیا رفتن ...  بعد از فوت معمولا زنگ می زنن بستگانشون بیان   بیمارستان و مریض رو تخت  ببینن که فوت شده بعد جسد منتقل می کنن ... واکنش همراه ها وقتی به سالن انتظار پشت درب  icu  می رسن و وقتی  میرن توو  و جسد می بینن و بر می گردن جالبه ... تقریبا همه وقت رفتن عجله دارن و سریع می خوان برن تووو و وقتی که بر می گردن انگار که تازه باورشون شده با چشم اشک بار میان بیرون ... و چند دقیقه روی صندلی کنار من می شینن ..  و همیشه و همیشه  چند نفری میان   ...


چند روز پیش یه پیرمردی اوردن  که همراهش فقط یه پیر زن بود ... همون روز حدس زدم که اینها از اون زوج هایی هستن که تمام بستگانشون رفتن خارج از کشور ...

دیروز  اون پیر مرد از دنیا رفت حوالی عصر بود که دیدم نگاهبانی با پیر زن اومد بالا  ،  پیر زن اصلا عجله نداشت گریه هم نمی کرد ... انگار دوست نداشت بره داخل ؛..... رفت داخل  و برگشت دستمال سفیدی دستش بود داشت قطره اشکشو پاک می کرد ....

اومد نشست کنار من  ، از جام بلند شدم  و گفتم    غم  آخرتون باشه ...  اروم گفت  " هست "  بدون اینکه  به جوابش فکر کنم گفتم خدا بیامورزتش .... سخته  واقعا  خدا به دادتون برسه ....

سرش اورد بالا تو چشمام نگاه کرد کمی مکث کرد  و گفت به داد شوهرم  که رسید و کمکش کرد .. ...خدا به داد من برسه که تنها شدم ...

وقتی پا شد رفت ...  دلم یه جوری بود  یه حس عجیبی داشتم 

دلم می خواست برم صداش کنم و بگم بیا باهم بریم این رستوران روبرو ... پاستا بخوریم ... و حرف بزنیم ..


ولی به  رفتنش  و نگاه کردم و هیچی نگفتم ... کاش می گفتم ... 







نظرات 15 + ارسال نظر
زهرا.ش پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 22:30 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

وای چقدر تلخ
چقدر دردناک
حتی تصورش هم نمی تونم بکنم
اون حجم غصه و درد رو چطور می شه تحمل کرد؟
آقای پیرزاده پدر بهتر نشدن؟

مهدی پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 23:47 http://audilogy.blogfa.com

چه دنیای قشنگی پیدا کردین آقای پیر زاده. هر چند قبل از اون هم با این دنیا غریبه نبودید

مینوˆ جمعه 18 دی 1394 ساعت 01:49 http://milad321.blogfa.com

این روزا خدا به داد همه ادم های تنها برسه.

سهیلا جمعه 18 دی 1394 ساعت 07:53 http://nanehadi.blogsky.com

اون که میره رها میشه.اون که میمونه چه کنه با حجم تلخ تنهاییش

مریم جمعه 18 دی 1394 ساعت 09:29

اره کاش می گفتین

دل آرام جمعه 18 دی 1394 ساعت 11:17 http://delaramam.blogsky.com

خدا به داد تنهاییش برسه... اینها که برای نسل گذشته هستن زمان پیری انقدر تنهان، خدا به داد ما نسل جدید برسه... ما قراره چقدر تنها باشیم؟

الهام جمعه 18 دی 1394 ساعت 12:53 http://divaretanhai.blogaky.com

چقدر غم انگیز...
حیف که زندگی همه یه جوری و یه جایی تموم میشه، بیچاره اونایی که تموم شدن زندگی عزیزانشون رو شاهد میشن...

وارش بارانی جمعه 18 دی 1394 ساعت 20:36 http://vareshebarani.blog.ir

خیلی سخته..بیمارستان..ای سی یو..عزیز در حال از دست رفتن

بیوطن شنبه 19 دی 1394 ساعت 08:41

حتی برای خدا هم بدترین دردها درد "تنهاییست"

الهام(سکوت) شنبه 19 دی 1394 ساعت 10:57 http://www.hesemaktoob.blog.ir

منکه دلم میخواد از عزیزانم زودتر برم. اصلا طاقت موندن و دیدن جای خالی شون رو ندارم.

آوا تازه وارد شنبه 19 دی 1394 ساعت 16:45

جناب پیرزاده کاش جای تسلیت میشد واژه هایی نوشت برای تبریک بهبود پدرتون........هیچوقت نتونستم سخنوری کنم ولی از ته دلم برای شما و خانواده محترمتون صبر میخوام و مطمئنم جای پدرتون تو امان الهیش خوب و محکمه ......خدا رحمتشون کنه و به شما صبر بده

سهیلا شنبه 19 دی 1394 ساعت 17:28 http://rooz-2020.blogsky.com/


یادش گرامی و دعای خیرش بدرقه ی راهتون مهربان آرش ما

پری شنبه 19 دی 1394 ساعت 17:31

خدا بیامرزتشون، خیلی سخته این روزا ،ای کاش دنیا یه جور دیگه بود،
خدا صبرتون بده

مهدی شنبه 19 دی 1394 ساعت 23:52 http://audilogy.blogfa.com

آرش جان غم بزرگی داری که تحملش برای هر کسی سخته. خدا پشت و پناهت باشه

فرشته دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 21:07

خیلی وقتها این چله نشینی ها کار دست آدم میدهد...گاهی خوب ..گاهی دردناک..و گاهی سخت...
چهل روز منتظر سلامتی بابا..
الهی که دلتان آرام بشود کمی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد