اتفاقی داشتم برنامه دکتر هلاکویی را گوش می کردم.مردم تماس می گرفتند با برنامه اش، سوال و مساله ی زندگی شان را شرح می دادند و بعد او راه حل می داد، من هم سیب زمینی پوست می کندم. یک خانمی تماس گرفت و شروع کرد از بی مهری ها و خیانت های شوهرش تعریف کردن.... تعریف کرد که دقیقا می داند همسرش با چه کسانی رابطه دارد و نمی خواهد زندگی اش را که با سختی ساخته خراب کند و از همسر خیانتکارش جدا بشود... از هر ده تا جمله که می گفت نه تایش خصوصیات و رفتار زشت همسرش بود و یکی هم اینکه چرا منو ول کرده و رفته با ... !!!
دکتر هلاکویی اول شروع کرد به گفتن اینکه : عزیزم ... خانوم محترم از اینجا به بعد زندگیتو که می تونی با رها کردن این آقا درست کنی... ولش کن بره با همونا که می گی باهاشونه و به خاطرشون با تو بد رفتاری می کنه.... و لی مدام زن پشت خط حرف خودشو می زد.... جناب دکتر هم بالاخره آدمه دیگه ... یه وقتایی قاطی می کنه... اون لحظه هم یکهو قاط زدن و فرمودن : شما فک کن توی یک کیسه آشغال داری ، کسی بیاد بخواد آشغالتو ببره تو می گی نه ! نبر آشغاله خودمه !!!
و من در همین قسمت ماجرا دست در پوست سیب زمینی توی دلم گفتم: بعله که می گم آشغاله خودمه.... اصلا زنی که نگه آشغاله خودمه و به هیچ کس نمی دمش زن نیست.... والللا....
این که مزاح بود ..... هیچ نسخه کلی ای نمی شود برای گره هایی که به این شکل توی زندگی می افتند، پیچید... باید آنقدر نشست و با سر کلاف ور رفت و هی از این طرف رد کرد و از آن طرف کشید تا شاید با دست باز شود.... نشد با دندان تلاش کرد.... ولی زیاد دیده ام و زیاد می شناسم زنهایی را کیسه آشغال شان را که بوی تعفنش شهر را برداشته، پیش اطرافیان توی یک کاغذ کادوی قشنگ پیچیده اند و گذاشته اند بالای خانه.... زیر عکس بزرگ خانوادگی شان.... دورشان که خلوت می شود زرورق را باز می کنند و هوارمی کشند رو به کیسه نایلونی کر و بی احساس که وااای تو چقدر بد بویی .... ولی حاضرند همان کیسه را شب محکم بغل کنند و توی دلشان حس پیروزی داشته باشند که امشب هم من بردم.... یک برد به قیمت یک عالمه باخت های سنگین .... زن است دیگر.... دوست دارد اگر هم می بازد خودش تصمیم بگیرد نوع باختش را .... خودش تصمیم بگیرد کیسه آشغالش را ببازد یا جوانی اش را..... به سرنوشت ببازد یا به یک زن دیگر....
خلاصه دکتر جان نمی شود روی یک صندلی نرم، پشت یک دوربین، در یک قاره دیگر بنشینی و برای یکی از پشت تلفن راه حل زندگی بدهی ... تازه زن هم نباشی... مرد باشی آن هم از نوع منطقی....
چقدر این روزها زیاد می بینم و می شنوم از این مسائل، هیچ تعریف و توجیه و تعبیر و توضیحی هم براش ندارم ولی گاهی خوشحال میشم که تا به حال تن به ازدواج ندادم!
از نظر من نباید به منطقی بودن دکتر خرده گرفت باید به جای طرفداری از حس های زنانه بی خودی به بی منطق بودن زنها خرده گرفت چرا که زندگی اپنقدر کوتاهه که همین چند صباح رو هم بخوای توو جنگ با این و اون سر یک غرور بیجا بگذرونی کلا شکست خورده ای
من با کامنت مریم جون موافقم ،خیلی ها از کیسه آشغاله مراقبت می کنن برای اینکه بهش وابسته ن...... اگه حق انتخاب یا جسارت و توانمندی داشتن هیچوقت تحمل نمی کردن ......
واقعا نمیشه برای کسی نسخه پیچید. خانمی رو میشناسم که با بدبختی زندگی رو شروع کرده و چند سالی هست که از نظر مادی اوضاع خوب شده. یعنی الان هر چی تو اون زندگی هست از خونه 2 میلیاردی و سرمایه کاری شوهر و ماشین مدل بالا و ... همه هنر این خانم و مدیریت درستش هست. اما شوهر که حالا در آستانه 60 سالگی هست به آدم هرزه تبدیل شده و از خداش هست که این خانم بذاره و بره. خب این خانم هم میگه من این همه زحمت نکشیدم که الان لقمه حاضر و آماده رو بذارم و برم و در ثانی این طوری سرنوشت دخترهام چی میشه؟ سخته برای کسی که از یه نردبون رفته بالا سقوط کنه و دوباره بخواد شروع کنه. فکر کنم از این موردها همه مون یکی دو مورد تو اطرافمون دیده باشیم.
میدونی مهربان خیلی لذت میبرم وقتی اینقدر روون و راحت و شفاف و قشنگ با کلماتی ساده وصریح به عمق مشکلات و دردها نشتر می زنی و نشونشون میدی...ای ول به قلمت...من که فکر میکنم هم اون زن حق داره هم دکترهلاکویی! واقعا هم همچین مردایی آشغال براشون کلمه خیلی کمیه و واقعا اگه آدم برای شعور و شخصیت خودش ارزش قائل باشه باید آشغال رو تقدیم آشغال خور کنه البته نه اینکه بذاره راحت و با همه چیزهایی که تو بهش دادی بره..اول همه چیزهایی رو که با بودنت بهش بخشیدی ازش بگیری بعد راهیش کنی با لباسهای تنش بره...اما درد اینجاست که زنی که میمونه هم از موندنش آسیب میبینه هم از رفتنش..ولی باید دید کدومش در دراز مدت بیشتر زجرت میده؟ گاهی وقتها دراوردن یه غده بهتر از یه عمر زندگی با غده است
میدونی وقتی با منطق مردونه برای زنا نسخه بپیچی همین میشه.فقط یه زن میفهمه بغل گرفتن کیسه آشغال اونم شب به شب یعنی چی
بل خب..راحت میشه هرچیزی رو نفی کرد..اما اون خانمی که زنگ زده حتما براش یه سوالی پیش اومده و دنبال یه راه حلی هست که زنگ زده بپرسه...و دکتر هم میدونه که ممکنه نشه با حرف زدن و یا تشر زدن کسی را عوض کرد..ولی حداقلش این شانس را بهش میده که اگه دنبال راه حل هست راه درستترش رو بشنوه و بدونه...
کسی که آشغالو بغل کنه یعنی برای خودش خیلی کمتر از اون آشغال ارزش و احترام قائله..
خیلی سخته شرایط دیگران رو تصور و درک کردن... من که فکر میکنم به اندازه آدم های کره زمین راهکار برای زندگی وجود داره...
شاد جمله ی آخرت خیلی خوب بود
اره.حق با توئه.منم میشناسن ادمایی رو که کیسه زبالشون رو تو زرورق پیچیدن فکر میکنن این مشکل از بینی اطذافیانه که بوهای بد رو استشمام میکنه و ....
وابستگی بد دردیه، از اون بدتر عدم اعتماد بنفس برای تغییر شرایط، ولی آی عشق میکنم با بعضی تیکه های دکتر هلاکویی