ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گاهی وقت ها فکر می کنم زندگی در هر روز ، زمزمه ی یک آهنگ یا یک ترانه است . فکر می کنم زندگی هر روز موسیقی خاص خودش را دارد .
اینکه هر کدام از ما با شنیدن یک موسیقی به خاطرات خود برمی گردیم و با زمزمه ی یک ترانه ، یا سوت زدن یک آهنگ حسی خوب یا دلگیری ای عجیب سراغمان می آید ، دلیلش این است که آن موسیقی ، موسیقی یک روز خاص از زندگی ما بوده . حالا روزی خوب یا روزی بد .
روزهای زندگی حس های خاص خودشان و موسیقی خاص خودشان دارند .
یک روز دلت می خواهد بشکن بزنی و بخوانی پارسال با هم دسته جمعی ، رفته بودیم زیارت ... ( بی آنکه زیارتی رفته باشی ! )
و یا موسیقی یک روز ، غمگنانه در گوش تو زمزمه می کند : از من مپرس خونه ات کجاست ، هم خونه ی قدیمی ...
گاهی موسیقی روز ، مثل این تصنیف است که : عقرب زلف کجت ، با قمر قرینِ ... تا قمر در عقربِ حال ما چنین ِ
و گاهی ، روزت زمزمه ای است تلخ که می گوید : جای آن دارد که چندی ، هم ره صحرا بگیرم ...
و چه بسا روزها ، که با موسیقی روز ، نجوا کنی : ستاره ها نهفته ، در آسمان ابری ، دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من ... هوای گریه با من ...
موسیقی این روزهای شما چیست ؟
شاید زندگی مفهوم روزهایی باشد که موسیقی آن روزها شاد باشد ...
بشنوید :
موسیقی این روزهای من آهنگهایی هست که میتونم باهاشون با صدای بلند زمزمه کنم بعدش احساس کنم حالم خیلی خوبه والبته احساس خوش صدایی هم می کنم
و چه بسا روزها ، که با موسیقی روز ، نجوا کنی : ستاره ها نهفته ، در آسمان ابری ، دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من ... هوای گریه با من ...
.
.
.
سالها با این ترانه زندگی کردم و خاطره بازی کردم. از قضا در این هفته اتفاقی دوبار باهاش برخورد کردم و لینکش و خودش رو برام گذاشتن!
چقــــــــــــــــــــــدر جالب...!
اولین بار هم در اتوبوس (سفر ایرانگردی دانشجویی) شب در حال برگشت از تنگه واشی شنیدمش و چه ماجراهایی که رقم خورد با این آهنگ...
فکر کنم سال 82 بود...
و عجب شبی فرستادید.
ازتون صمیــــــــــــــــــــمانه سپاسگذارم...
این روزهای من موسیقی فولکلوره
همه آواهای سنتی و محلی سراسر ایران
تمام کلمات کهنی که با نغمه و صوت همراه شدن و ناب ترین و اصیل ترین احساسات انسانی رو "شنیدنی" ساختن.
"نسیم وصلی" وزیدن گرفت ...
بر روح عصیانگر، پر تب و تاب و سرشار از جوانی ام و...
تلاقی سختی در گرفت و...
سفر آغازش شد و...
آغازی بر یک پایان!
به همین سرعت و سادگی کلی سال عقب برگشتم و...
خاطره ها... خاطره ها..
یادش بخیر...
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!
حرفهای ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهء عزیمت تو ناگزیر می شود
آی
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود
من هم فکر میکنم موسیقی در لحظات زندگیمون جاریه. گاهی که دل میشکنیم نوایی غم انگیز شروع به نواختن میکنه و آن لحظه که از شادی پر درمیاریم موسیقی تند و شاد پخش میشه. و...
بعضی وقتها هم هیچ نغمه ای نمیتونه حال دلت رو بیان کنه...هرکدام رو میشنوی گویی با دلت غریبه !!
موسیقی که این روزها زیاد تکرارش می کنم: "شکوه" از محسن نامجو هست.
به جز این ماه های اخیر و شاید اوائل کودکی، تمامی سالهای زندگی ام حتی یک روز هم بدون موسیقی نگذشته ، قبل تر ها کتاب و موسیقی بود البته.
موسیقی این روزهای من "بزن تار" از هایده ی عزیز
موسیقی این روزهایم را
در هیاهوی اینهمه آواها
ی زندگیم گم کرده ام
آهنگهای زیادی الان
توی گوشمجولون
میدن.....تمترانه
روزهایتان شاد
یاحق...
همین لحظه که نشستم اینجا..
صدای حامد نیک پی.. آهوی ماه نهم..
خبرت هست که از غم خبر نیست مرا..
گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا
موسیقی امروزم، ترانه های "محمد علیزاده" هست چون الآن از کنسرتش برگشتم. خیلی باحال بود
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی است چه باشی چه نباشی
« دوست دارم زندگی رو » از سیروان خسروی