هفتگ
هفتگ

هفتگ

از دست عزیزان چه بگویم گله یی نیست

نمی دونم شما هم تجربه کردین یا نه؟ اینکه یکی از عزیزانتون یه اخلاقی  داره که اصلا پسندیده نیست (حداقل از نظر شما) و این اخلاق باعث رنجش و دلخوری و ناراحتی میشه، حالا هر چقدر رابطه تون با این عزیز نزدیکتر باشه درجه رنجش و ناراحتی بالاتر میره، مثلا  اگر دوست صمیمی  آدم این مشکل رو داشته باشه با توجه به شدت و ضعف اون اخلاق  و میزان نارضایتی حاصل شده میشه تحمل کردمیشه تذکر داد میشه رابطه رو کم کرد حتی میشه رابطه رو قطع کرد و کات و تمام... اما اگه این عزیز مادر آدم باشه چیکار میشه کرد؟اصلا کدوم راه حل منطقیه؟چه جوری میشه هزاران اخلاق خوب رو در مقابل این اخلاق و رفتار بذاری و مقایسه کنی؟با احساسات چیکار کنیم؟اصلا مگه میشه با مادر کات کرد؟؟؟؟

این دو سر طیف احساسی محسوب میشن و الباقی عزیزان مثل خواهر و برادر و پدر و همسر و فرزند و گاهی معشوق در بین این دو حالت  قرار میگیرن...درسته که گل بی خار خداست و همه ما به نوبه خودمون قطعا و حتما ایراداتی داریم اما مسئله اینجاست که این ایراد تا کجا قابل اغماض و بخشش هست؟ منظورم یه حرف یا یه رفتار تک موردی نیست بلکه رفتار دائمی و اخلاق همیشگی ،  مثلا دوست صمیمی شما همیشه در مقابل جنس مخالف شما رو نادیده میگیره و کلا جوری رفتار میکنه که انگار اصلا شما حضور نداری یا مادرتون از اقوام پدریتون متنفره و در عین حال شما فامیل پدریتون رو بسیار دوست دارید...

تا کجا میشه تحمل کردو تاکجا میشه ادامه داد؟مسلما خط قرمز هر کدوم از ما نقطه جوش متفاوتی رو نشون میده اون چیزی که برای من علی السویه محسوب میشه شاید برای برادرم فاجعه باشه یا برعکس... واکنش های ما بعد از عبور عزیزانمون از این خطوط قرمز  ارزش هر کدوم رو مشخص میکنه  واسه یکی یه قهر کوتاه، واسه یکی یه بحث طولانی و  با یکی همه  کات برای همیشه...

می دونم آرزوی محالیه اما کاش میشد آدمها هیچ وقت هیچ جا و هرگز کسی رو نمی رنجوندن ....

نظرات 10 + ارسال نظر
پریسا سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 21:11 http://parisabz.blogsky.com

بهرحال "باید" تحمل کرد و ادامه داد! باید نقطه جوش رو خیلی بالاتر از چیزی که هست برد. تنها راه همینه قربان.

نظر شما هم میتونه یه راه حل باشه، اما بعید می دونم همیشه همه جا بشه بکار بردش

ساجده سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 21:51 http://www.sajedeqnr.blog.ir

من در مقابل خاله م این مشکل رو دارم.خیلی دوستش دارم و خیلی با هم صمیمی هستیم اما گاهی ازش می رنجم بابت اخلاقش.
ولی خب قابل کات کردن هم نیست.

امیدوارم یه روزی برسه که ما بتونیم راحت مشکل عزیزانمون رو بهشون بگیم و اونها هم بتونن به ما بگن

حمید سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 22:52

در اینجور مواقع راهی که به سلامت و آرامش روحی روانی آدم نزدیکتره قطعا مداراست. ولی ممکن شدن چنین امری به میزان زیادی به چیزایی مربوطه که دست خود ما نیست. مثل سنخ روانی، جهان بینی، بزرگواری ذاتی و چیزایی مثل این. و حتی فاکتورهای دور از ذهنی مثل منفعت طلبی هم در نوع مواجهه با چنین شرایطی تاثیرگذار هستن، به معنی گذاشتن معایب اون آدم در یک کفه و محاسنش در کفه ی دیگر. یا ضررهایی که به آدم میزنه در یک کفه و منفعتی که میرسونه در کفه ی دیگر. و صدالبته خوش به سعادت اونایی که میتونن چنین کاری کنن. من یکی که نمیتونم و معمولا صورت مساله که اصل رابطه هست رو حذف میکنم... البته به قول تو درباره ی بعضی آدمها نمیشه چنین کاری کرد دیگه. مثل مثال مادر که گفتی. به نظر من باید با اینجور روابط مثل یه بیماری لاعلاج رفتار کرد. با محیا کردن شرایطی که احتمال بروز علامتهای بیماری رو کم میکنه. یا استفاده از مسکنهای قوی. یا اگر هیچکدوم جواب نداد قطع عضو هرچند با درد و احساس کمبود تا آخر عمر همراه باشه

رویکرد هر شخصی میتونه توانایی اون فرد رو با میزان انعطاف و قدرت انطباق با شرایط جدید نشون بده که البته لزوما حسن و امتیاز نیست.
اما در مورد قطع عضو، بعضی از عزیزان مثل قلب میمونن که بدون وجودشون ادامه زندگی امکان نداره

ارش پیرزاده چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 10:00

دقیقا همین طورهکه می فرمایید

یعنی این لحن رسمیت تو حلقم

دل آرام چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 10:08 http://delaramam.blogsky.com

متاسفانه در این موقعیت فقط باید تحمل کرد... نمیشه با عزیزان نزدیک قطع رابطه کرد.یه جور خود خوری همیشگی رو دنبال داره.منم با این مشکل مواجه هستن و میتونم درک کنم...

تحمل بعضی از خصوصیات اخلاقی برخی از عزیزان واقعا طاقت فرساست

جعفری نژاد چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 10:15

دست رو دلمون گذاشتی حاج آقا
ایشالا قسمت بشه سر فرصت دست رو دلت بذاریم بی حساب شیم و اینا :-)

یعنی کی بشه با شوما تنی به آب بزنیم

آوا چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 12:10

راستیتش واسه یه عزیزی من اینکار رو کردم و متاسفانه روی
اینو نداشتم که مستقیم بهش بگم فلان اخلاقت بده و نابجا.
جالب اینکه تاجایی که خودش واسم میگه اکثردوستانش و
حتی فامیل فصلی باهاش هستن...یعنی یمدت هستن و
بازمیرن که میرن..اینجاست که همش بمن میگه میبینی
دستم نمک نداره واسه هیچکی....منم روم نمیشه بگم بابابخاطرنیش زبونته که کار ِدل مهربونت روخراب میکنه.
زد وبخاطرانتقالی جغرافیایی ازمنم دورشدومنم سعی
کردم یجوری که ناراحت نشه رابطموکم کنم.امابخاطر
همون قضیه رودروایسیه بازم نشد...اما بارفکری من
سبکترشدچه جور.به عبارتی خداپدر اون انتقالیه رو
بیامرزه.......خلاصه:سرتونو دردنیارم.چندی پیش با
یکی از بیخیال ترین و در عین حال باحال ترین عضو
فامیل راجع به این قضیه صحبت میکردم.واشاراتی
چندمیزدم(کلی...نه به این آدم).گفت اگه میخوای
کلااذیت نشی سعی کن تو برخورد بااین جورآدما
کلا خودتو بزنی به کوچه علی چپ......یعنی بی
خیال باش.....یه گوش دریکی دیگه دروازه.یا کلا
سعی کن طرف وحذف کنی ویارفتارای زشتش
رونادیده بگیری..رو حرفاش زوم نکن......چیزی
هم میگه بالبخند رد شو..........و سعی نکن
باهاشون مقابله کنی اما در عیــــن حال کار
خودتو انجام بده و بخودت سخت نگیر..چون
اون طرف قرارنیست خودشو اصلاح کنه.....
ماییم که باید یجوری بشیم که درکنار اونم
حتی بهمون خوش بگذره....بعبارتی یکی
به نعل بکوبیم ودیگری بر میخ...شرمنده
طولانی شد.خودمم دل پری داشتم
یاحق...

در مورد حرف شاید بشه اینکار روکرد (یعنی بی خیال شد) اما با رفتار و اخلاق متاسفانه شدنی نیست.

شمسی خانم چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 15:19

راهکار بنده : روابطی رو که دورتر هستن و میشه راحت تر کات کرد این کار رو کردم که تحملم برای رفتارهای رو مخی عزیزان نزدیکتر بره بالا. جواب داده قربان. جوری که خواهرم میگه تو تحملت زیاده!!!!!

بله هر کسی با توجه به شرایطی که داره، راهکار مخصوص به خودش رو پیدا میکنه...صبرتان مستدام

حمید چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 18:41

اینکه میگی "بعضی از عزیزان مثل قلب میمونن که بدون وجودشون ادامه زندگی امکان نداره" برام قابل درک نیست. اینهمه آدم عزیزانشون رو از دست دادن ولی بعدشم باز زندگی رو ادامه دادن

منظورم جدا کردن و قطع رابطه خود خواسته بود نه چیزی مثل مرگ که دست ما نیست...

تیراژه پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 ساعت 21:52

آرزوی آخرت مثل اینه که بگیم کاش توو دنیا همه چی سفید بود، به نظر من که همین شدت و رقت ها و همین دوری و نزدیکی ها و دلخوری و دلنازکی متفاوتمون کرده و دنیا رو قشنگ،حیف که ما قشنگیشاشو نمیبینیم، اون هرز های زرد روی اعصاب رو هم باید کند ریخت دور، ما بقی هم تحمل و تمام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد