تکراری شده ، گفتن و شنیدن این جمله که : تعطیلات عید وقت خوبی است برای تهران گردی .
اما تهران ، برای تهران گردی ، جنسش جور است ! بساطش پر و پیمان است . موزه دارد ، از هر چیز و هر زمان . پارک دارد ، جورواجور . طبیعت اطرافش را دارد . کوه دارد . خیابان و پاساژ هم دارد ، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد ! نمایشگاه و انواع رستوران و ... و ... هر چیزی را که بشود در یک برنامه ی گردشگری جای داد ، در تهران می شود پیدا کرد .
روز چهارم فروردین را می گذارم بخشی برای طبیعت و بخشی برای موزه گردی . موزه ی مشاهیر و موزه ی نمونه های دستخط رجال و گالری صنایع دستی و هنرهای سنتی در برج میلاد ، موزه ی رضا عباسی – که سالها بود می خواستم بازدید کنم ! – و سرانجام باغ موزه زندان قصر .
این موزه ، با دیگر موزه ها تفاوتی دارد از زمین تا آسمان . زیر خاکی ندارد ، طلا و نقره و سفال ندارد . تاریخ پر کبکبه و پر دبدبه ی 2500 ساله یا 1400 ساله ندارد ، دوران اساطیری و دروان تاریخی و دوران اسلامی ندارد . آثار پیش از اسلام و پس از اسلام ندارد .
کل تاریخ این موزه شاید 250 سال شود که از حواشی آن که بگذریم ، خلاصه می شود از سال 1308 تا 1357 .
موزه ای است که گرچه هیچ کدام از چیزهایی را که گفتم ندارد ، اما تا بخواهی آگاهی دارد ، درد دارد ، زخم دارد ، بغض دارد ، ...
زندانن قصر که حالا موزه شده است را باید دید . به پاس همه ی آنها که به جرم دانایی و آگاهی ، بخشی از عمر خود رادر آن زندان گذراندند .
زندان قصر را حالا باید دید ، حالا که هنوز خیلی چیزها از خاطر خیلی ها نرفته است . حالا که بر در و دیوار زندان عکس خیلی از مبارزین که در خاطر داریم نیست ، و عکس برخی به تکرار و تکرر هست ، باید زندان قصر را دید .
آنچه در موزه ی زندان هست ، بخشی کوچک – و البته قابل احترام – از واقعیات زندان قصر است . بخشی از آن نیز به اقتضای زمان ، نادیده گرفته شده است . به هر حال این حقیقتی است تلخ که : تاریخ را حاکمان می نویسند .
بخشی از زندان که می توانست سمبل و نمادی باشد بر آنچه بر سر دانایان رفته است ، به هر دلیل نابود شده است . بند های زنان سیاسی مثلا و ... . اما هنوز بخش هایی از زندان هست . هنوز یادی از خیلی ها می شود . و البته هیچ یادی و نشانی از خیلی ها باقی نیست .
زندان موزه ی قصر را حالا باید دید . حالا که بشود نامهایی را که بر دیوار حک نشده ، سینه به سینه منتقل کرد .
پی نوشت 1 : قبل از بازدید می توان با جستجوی زندانیان زندان قصر در اینترنت ( و صد البته بهتر که در فضای غیر ف یلتر ) اطلاعات خوبی در این مورد بدست آورد .
پی نوشت 2 : بخش های خوبی در مجموعه هست مثل مرور تاریخ از مشروطه به بعد . که تا حد معقولی در آن امانتداری شده است ، از جمله تصاویر فیلم ها و صداهای ماندگار که شاید به سختی در جای دیگری آنها را بشود یافت ، اگر چه در هر حال فضا تلخ است و اندوه آور و سنگین .
پی نوشت 3 : درمیان زندان و بخش های گوناگون ، یک غرفه ای را هم گذاشته اند برای گرفتن عکس !!! با لباس !!! حتا اگر تصور کرده اید منظور لباس زندان است و بردن یادبودی از زندان به بیرون ، سخت در اشتباهید !! غرفه ی گرفتن عکس با لباس قجری و ... !!! هنوز مانده ام این زخمه ی ناجور بر آن ساز شگفت درون زندان برای چیست ؟
پی نوشت 4 : تلخ است یادآوری آنها که در سوم آبان 57 از زندان قصر آزاد شدند به شوق بهار آزادی ، و یکی دو سال بعد در زندان ، برای همیشه چشمانشان بر هر بهاری بسته شد ...
پی نوشت 5 : شاید بعد از بازدید به ساعتی تنهایی و کنج دنجی نیاز داشته باشید .
باقی بقایتان
پاساژ هم جزو برنامه گردشگری است؟! تهران هیچی ندارد جز یکی دو تا پارک قشنگ و موزه هایی که همه جمع شده اند در پایتخت!
با پینوشت ۵ خیلی موافقم
وقتی از عوا خوری شمالی اومدم بیرون
غم زندان بد رو دلم سنگینی کرد
به خیاط بعدی نرسیده
اشکام سرازیر شد
نگاهتان عالی و موشکافانه است دست مریزاد
سال نو مبارک باد بر شما و همه هفتگی های عزیز
توصیفاتتون عالی و وسوسه انگیز بود انشالا در سفر بعدی به تهران بتوانم موزه زندان قصر رو بروم
نمیدونستم زندان قصر موزه شده.اینبار که تهران رفتم حتما میرم.
زندان قصر و یاد ایام انسانهایی که هرچند الان یادی از ایشان نمیشود،اما در دل آزاداندیشان همیشه زنده اند....
من با نام زندان قصر ، ناخودآگاه اسم بیژن جز.نی به ذهنم میاد..کسی که به اعتراف حتی مخالفین عقیدتی اش، صادق ترین و خالص ترین فرد دربند آنروزها بود...و اخلاقش زبانزد بوده...
یادشان گرامی...
مگه سوم آبان پنجاه و هفت چه خبر بود؟؟؟!!