ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جایی خوندم تا اشتباه نکنی، یاد نمیگیری. من به شخصیت ادمها احترام میذارم. اینکه یکی جسوره، یکی پر از شرم اون یکی ترسو و و و ... اما چیزی توی سر همه ما هست که اکثرا بهش میگن عقل، روانشناس ها میگن والد ولی من بهش میگم ترمز! ترمز صدای بلندیه که توی سر ما مدام میگه "نکن"، "نرو"، "نگو" و... گاهی انقدر این ترمز محکمه که به خودت میای میبینی قدم از قدم برنداشتی. این حرف رو نزن بد میشه، اون کار رو نکن خراب میشه، اونجا نرو خطر داره... خوب که نگاه کنیم میبینیم با یه موجودی طرفیم که برایند زندگیش هیچ بوده!
ما آدم ها اسب شهربازی نیستیم که هی بریم و بریم و اخرش معلوم بشه هیچ جا نرفتیم و هیچ کاری نکردیم. ما ها ادمیم با یک عالمه امکانات و اختیار... اینه که من مصرانه میگم برو، انجام بده، بگو... نهایتش اینه که نمیشه اون چیزی که توی ذهنته، خراب میشه. اما برایند زندگیت هیچ نمیشه...
برگ نوزدهم / هجدهمین روز فروردین زیبای 95
به قول قدیمیا "ریسکش بالاست"
ایده خوبیه، اما عمل بهش سخته، چون بعضی خواستن ها، برخی کارها، یه سری رفتار ها و کلا انجام دادن اونچه دلمون می خواد، تبعات داره که وقتی سبک سنگینش میکنی میبینی به ماحصلش نمی ارزه...مثلا اگه یه نفر از ما خوشش بیاد و بهمون پیشنهاد دوستی بده اگه مایل باشیم که فبها، اگه نه نمیگیم چقدر گستاخه، راجع به خودش و ما چی فکر کرده، چقدر چیپ، تا جواب سلامش رو دادیم خودش رو گم کرد و... ببین دیدم که میگم، اگه آبروی طرف رو نبریم خیلی آدمیم... اینجا هنوز امور بر محور نهی میگرده، اینجا هنوز جامعه بسته ست، اینجا هیچی سرجاش نیست،جهان سوم جایی ست که مردمش کمترین جسارت رو دارند و بیشترین ادعا...
زندگی بدون ریسک هیچ مفهومی نداره . موافقم با متن شما همسایه ی گرامی .
وقتی به خودم فکر میکنم میبینم درسته تو زندگیم کم هم زمین نخوردم، ولی به همون میزان یا شاید چندین برابر اون یاد گرفتم و رشد کردم.
همیشه خودم رو به چالش میکشم. نمیتونم سرم رو الکی به وضعیت فعلیم که ممکنه یه ارامش سطحی توش باشه گرم کنم یا اصلا نمیتونم چشمام رو ببندم و قدم از قدم برندارم و بعد راضی بمونم
دلم میخواد زندگیم همیشه در جریان باشه. خیلی وقتا که نگاه میکنم به خودم میینم مثل خیلیهای دیگه میتونستم دست به هیچکاری نزنم، اما وقتی تو معرض قضاوت همه قرار میگیرم از دید بقیه بشم بهترین ادم دنیا چون هیچ وقت اشتباهی نکرده، ولی اون اشتباه نکردن در واقع هیچ کاری نکردنم بوده باشه. هیچ نبودنم بوده باشه
یه جایی یه شعری خوندم که این مصرعش خیلی به دلم نشست:
شاه ِ بزدل احتمال کیش و ماتش کمتر است
من ممکنه گاهی کیش و مات بشم، اما همه ی شکست های زندگیم رو ترجیح میدم به هیچ نبودن و هیچ کاری نکردن
لایک به کامت آقای عباس
با احترام به نظر شما دلی خانوم جون با نظر آقای موسوی موافقم. اما اگه به روش شما عمل کردیم باید تحمل پرداخت هزینه اش رو هم داشته باشیم و شیرازه زندگیمون از هم نپاشه.