هفتگ
هفتگ

هفتگ

استاندارد

اینکه  بیکاری تو ایران غوغا می کنه .... حرفی نیست .... اینکه مردم با بدبختی زندگی می گذرونن  درسته ....

ولی به نظرم استاندارد های زندگی در ایران تغییر نکرده و اصلا با سطح در آمد مردم منطبق نیست ....

نمی دونم جمله فنی و آماریش چی میشه ....

مثلا تو ایران کسی که یه خونه توو یه   50 متری مستجر  باشه و یه ماشین پراید قسطی   زیر پاش باشه  و از عهده  قسط و اجاره خونه اش هم بر بیاد..... از دید جامعه انسان موفقی ارزیابی نمیشه و احساس فقر می کنه ... همین خط فرضی که در جامعه ما حکم فرماست .. باعث میشه اون شخص احساس خوبی به زندگی نداشته باشه در حالی که مشکل خاصی هم تو زندگی نداره

 فقط برای رسیدن به استانداردهای فعلی جامعه زمان زندگی و تفریحشو تبدیل به زمان کار و جون کندن می کنه ... 


مخصوصا قشر متوسط جامعه ما که تلاش خیلی  بی فایده ایی  دارند برای رسیدن به  قشر بالاتر ... در حالی که در شرایط فعلی شون هم همه چیز اوکیه ....


مثلا  من شنیدم استاندارد زندگی تو کشورهای مثل چین و ... اتاقه  نه خونه 

کسی که اتاق داشته باشه  اوکیه .... احساس فقیری نمی کنه ....


شاید بهتر باشه تو کشور ما هم کمی استانداردهای زندگی تغییر کنه 

استاندارهای  مسکن ... ازدواج .... ماشین ..... و.....و حتی تفریح و مهمانی ...

نظرات 9 + ارسال نظر
عطا_الله پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:02

میدونی جناب آقای پیرزاده.

به نظر بنده مشکل برمیگرده به اینکه هیشکی سرجاش نیس.
همون قشر متوسطی که حرفشو میزنین وقتی میبینه یکی که خیلی پست از اونه (از همه لحاظ) میرسه به جایگاه های بلند و مرتفع!! در زندگیش ؛؛؛ میگه چرا من نرسم؟!!!
همون میشه که الان شده...
#شایسته_سالاری...
توفیق رفیق راهتان

تیراژه پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:27

اتفاقا به نظرم سطحی نگری، مصرف کنندگی و تجمل گرایی به شدت رایج شده به نسبت قبل، مثلا اگر با دو دهه ی قبل مقایسه کنیم اون موقع ها سطح توقعات پایین تر بود و منطقی تر، الان به هر قیمتی فقط باید در کورس چشم و همچشمی ها کم نیاورد. گوشی برند/ کیف برند/ لباس مارک/ جشن عروسی مجلل/ تلویزیون فلان اینچ و خونه تو فلان خیابون. قبلا زندگی ها ساده تر بود ، مردم قانع تر/ الان از طرفی تولید داخلی تبلیغ میشه از طرف دیگه برنامه های صدا و سیمای داخلی و خارجی! سرشار از تبلیغات اجناس لوکس و دکورهای اشرافی ولو برای نشان دادن یک زندگی متوسط / فلان نهاد یا مدیر میگه صرفه جویی کنید و بودجه ی فلان کمه ولی اینستاگرام پسرش پر از عکسهای با ماشین های مدل بالا و ساعت طلا و پارتی بهمان! شکاف طبقاتی خیلی عمیق شده و خود مردم درحال سقوط به این شکاف، عوامل اصلی نزول فرهنگ، فساد مالی در مدیران مملکتی و اختلاس هاست، و واردات اجناس و بی توجهی به تولید داخلی و ملی. قدم اول از یک خانواده نه، از یک خاندان شروع میشه به گمانم که تصمیم بگیرند سادگی و سلامت رو در اولویت قرار بدن. قطعا به باقی جامعه سرایت میکنه.

داش آکل جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 00:49

استاندارد نباید تغییر کنه، دید باید تغییر کنه. وگرنه استاندارد معیار ثابتی نیست که واسه همه کشور ها یا همه افراد یا همه زمانها یکسان باشه.

پری جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 02:19

من نمیفهمم چرا اون فرد باید احساس خوشبختی کنه؟؟وقتی شب و روز داره جون مکنه و کار میکنه بازم به زور اجاره خونه و قسط ماشیینشو میرسونه، اکثر وقتا هم باید قرض کنه، این آدم هیچ وقتی برای تفریح نداره، هیچ وقتی برای انجام دادن کارهای مورد علاقش نداره، علاوه بر وقت پولشم نداره، پول ندره یه مسافرت ساده بره، پول سینما رفتن و کتاب خریدن نداره، حالا فرض کن یه دفه یه اتفاق پیش بیاد مثلا یکی از خانواده مریضی سختی بگیره، اونوقت تا خرخره باید قرض کنه. این آدم به خاطر بدبختیای واقعیه که از زندگیش راضی نیست نه به خاطر زیاده خواه بودن. اصلا این آدم حق خوشحال بودن رو نداره

دل آرام جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:28 http://delaramam.blogsky.com

به نظر من حس رضایت، یه احساس کاملا درونیه. شاید یکی شبانه روز در حال کار کردن باشه اما به شام بیرون از خونه آخر هفته دلش خوش باشه ولی در مقابل کسی هر روز بیزون از خونه غذا بخوره و روتین زندگیش این باشه.

رهگذر جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 14:21

من مصداق کامل اونی ام که پری گفت و کاری که دارم می کنم خیلی خیلی از سطح مدرکم پایین تره و حقوقم هم بخور نمیر. تمام حقوقم هم می ره پای قسط و اجاره خونه. البته احساس بدبختی نمی کنم؛ چون عاشق محیط کارمم. اگرچه حقوقش کمه...
به نظر من آدم بالاخره باید از یه گوشه ای از زندگیش تأمین روحی بشه. یکی یه عشق بزرگ داره (به آدم یا فعالیت یا هر چیز دیگه)، یکی یه همراه خوب، یکی اعتبار و احترام، یکی رضایت شغلی. اگر کسی هیچ کدوم از اینا رو نداشته باشه واقعا بدبخته. دیگه خوش به حال اونایی که شب و روزشون پر از کارها و تفریحات مورد علاقه شونه و خوب پولم که دارن.

سمیه شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 08:40

حرفتو قبول دارم ولی یه بخشی هم برمی گرده به همون فرهنگمون تو خونه 50 متری نمی شه با دو تا بچه زندگی کرد و یا ما هنوز تو ایران روابط فامیلی و خانوادگیمون تا اون حدی قطع نشده که اقلا سالی یه بار یه مهونی ندیم و یا اینکه جامعه و امکاناتش و فرهنگش در اون حدی نیست که من انقد توش احساس راحتی کنم از رستوران های گرون و بی کیفیت گرفته تا احساس نا امنی و ناراحتی تو پارک و پیک نیک و ...

پریسا شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 12:34

منم خیلی با متن نوشته موافقم، خییییییلی.
و یه چیزی که واقعا پذیرشش برام سخته، تفکر پری خانم هست. اینکه چرا ادما فکر می کنن اونا هستن که باید تعیین کنن ما حق داریم احساس خوشبختی بکنیم یا نه؟ من الان تو یه خونه ی 48 متری اجاره ای زندگی می کنم و ماشین هم ندارم. اما اصلا هم آدم بدبختی نیستم. من تنم سالمه، خانواده ام همه سالم و زنده ان، دوستای خوبی دارم، هزار و یک چیز دارم برای احساس خوشبختیم. چرا باید دیگران فکر کنن من چون خونه و ماشین ندارم بدبختم؟ و چرا باید حس کنن منم باید مثل اونا فکر کنم؟
در مورد مریضی و غیره هم، چو فردا شود فکر فردا کنیم. چرا من باید از الان بشینم غصه ی اینو بخورم که وای اگه فردا کسی تو خونه ام مریض شد چه اتفاقی می افته؟ چرا برای اتفاقی که نیفتاده غصه بخورم و چه بسا با همین غصه خوردن باعث مریضی خودم بشم؟
واقعا خیلی خوبه که بذاریم آدمایی که احساس خوشبختی می کنن، احساسشونو نگه دارن. هی نزنیم تو سرشون که تو دیوونه ای که فکر می کنی خوشبختی (برا خودم این اتفاق افتاده!)

یلدا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 14:01

وقتی حضرات وام 160 میلیونی میزارن با اقساط دو میلیونی مخصوص زوج های جوان خانه اولی ومیگن برای سطح متوسط جامعه دیگه چه توقعی دارید؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد