خوبی کار توی فضاهای فرهنگی مثل دانشگاه و مدرسه و جاهایی از این دست اینه که خواه ناخواه در اثر گذشت زمان بچه ها و کادر آموزش در جریان امور همدیگه قرار میگیرن و رفته رفته یجور دوستی بینشون ایجاد میشه. تا جایی که اگه غیبت ها زیاد باشه نگرانشون میشی، اگه مشکلی توی پرداخت هزینه داشته باشن واسطه شون میشی، توی شادی و غمشون شریک میشی... همین اول هفته بود که دو تا دختر عموها بعد از یه غیبت دو هفته ای سر و کله شون با یه کیک ردولوت بزرگ پیدا شد و خواستن که کیک پیش ما بمونه تا بعد از کلاس همه با هم بخوریم. مناسبتش رو که پرسیدیم گفتند: کیک جشن جدایی
به زور آب دهنم رو قورت دادم و با اینکه خیلی وقته این مدل جشن ها باب شده، باز هم فکر کردم که چطور میشه که یه کیک شیرین به مناسبت یه اتفاق تلخ از گلومون پایین بره... همه گفتن حتما انقدر اوضاع سخت بوده که الان میخواد این خوشحالی رو جشن بگیره... اما باز هم برای من قابل درک نبود و انقدر با تکه کیکم بازی کردم که آخرش هم نفهمیدم چجوری خوردمش. این گذشت تا دیروز... دیروز دخترکی که تازه برای مشاوره اومده بود داشت تند تند از کارهاش میگفت و این که سرش خیلی شلوغه و کلاس هایی میخواد که چنین باشه و چنان باشه چون باید زود بره خونه که به شوهرش برسه و... به اینجا که رسید یکی از اساتید برگشت طرفش و گفت تو مگه ازدواج کردی؟؟ دخترک با چنان ذوقی حلقه توی دستش رو نشون داد که دلم میخواست همونجا صحنه رو پاز کنم... برق چشمهاش رو باید میدیدین... شیرینی لبخندش حک شد توی مغزم... یاد کیک اول هفته افتادم. یکی از جدایی راضی و یکی از وصال... چقدر پیچیده ست این کلاف زندگی آدمیزاد...
برگ بیست و چهارم/ روز پر از باران و دل انگیز اردیبهشت بهشتی
واقعا جشن و کیک خوردن به مناسبت جدایی اصلا قابل درک نیست. قطعا این کار هم فقط جنبه ی نمادین داره اما نمیدونم نماد چی میتونه باشه!
کیک جشن طلاق یعنی نپذیرفتن سهم خودمون در جدایی ، یعنی من فرشته ایی بودم اسیر دیو که حالا آزاد شدم ... جشن طلاق یعنی من اشتباه کردم و نمی پذیرم که اندازه خودم مقصرم و خانواده ام هم انقدر ابله اند که بجای تذکر تاییدم می کنند چون هیچ کس یه نفره نمی تونه جشن بگیره ... کیک جشن طلاق یعنی فقر فرهنگی .... یعنی تاسف به حال انسانیت ... یعنی پوچ بودن اون خانواده ... یعنی بی اصل و نسب بودن
من بودم به خاطر خودشون هم که شده کیک نمی خوردم ِِِِِِ شاید اگه کیکش دست نخورده برمی گشت بیشتر فکر می کرد شاید اگه جشن بدون مهمون بود کمی فکر می کرد شاید ... شاید
کیک جشن جدایی مسلما به شیرینی جشن وصال نیست، ینی اصن شیرین نیست. ولی شاید دلیل باب شدنش این باشه که، مردم پذیرفتن که از بعضی جدایی ها نمیشه اجتناب کرد. مثلا در سفر با یک گروه، باهاشون دوست میشی، و میدونی بعد سفر دیگه دیدار میسر نمیشه. یا خیلی از آشنایی هایی که محکوم به جدایی اند. چیزایی که منطقا و عقلا باید باشن. پس اونا میان و این جدایی رو با شادی سپری میکنن، مثل گودبای پارتی و ... و تلخی جدایی رو در شیرینی کیک و جشن حل میکنن و بعد هضمش میکنن.
سلام
من بیشتر با نظر داش آکل موافقم و مخالف با آرش پیرزاد.
وقتی زندگی مشترک به هر دلیلی عذاب دهنده باشد، تمام کردنش قطعا کمک می کند طرفین نفس راحتی بکشند و بتوانند بقیه زندگی خود را نجات بدهند از یک تلخی بی انتها. ربطی بین این موضوع و سهم هر کس در جدایی نمی بینم. ضمن اینکه الزاما جدایی دلیلش هیولا بودن یکی از طرفین نیست. گاهی اوقات آدم ها بدون شناخت کافی از هم ازدواج می کنند و فقط با زندگی زیر یک سقف می فهمند که آدم ِ همدیگر نیستند. در همه موارد نمی شود مقصر پیدا کرد و انگشت اتهام به سمت کسی گرفت.
یکی می گفت (( یه پایان تلخ، بهتر از یه تلخی بی پایانه)) حالا بعضی ها همون پایان رو هم میخوان شیرین کنن... و یه چیز کلی تر قضاوت کردن افراد بدون اینکه شرایطشون رو بدونیم، چندان معقول به نظر نمیرسه
جشن طلاق ... به نظرم این جشن بیشتر توسط آدمهای هیجانی و افراطی برگزار میشه که احتمالا برای ازدواج هم عجله کردن و خودشون و خانواده شون کلی مطمین و هیجان زده بودن از کیس خوبی که نصیب شون شده و از هول حلیم افتادن تو دیگ ... یا آدمهایی که خیلی تحث تاثیر اطرافیانن و حالا میخوان بگن لازم نیس برای من دل بسوزونید و مطلقه ی بدبخت خطابم کنید من انقدر شادم که دارم جشن میگیرم، شما هم دعوتین.
چیزی که قطعا توش خیلی نقش داره حمایت خانواده هاس، من حتی از خانم متاهلی که به گفته خودش زندگی خوبی هم داره شنیدم که پدر مادرش گفتن هرررررر وقت بهت سخت گذشت طلاق بگیر برگرد بیا قدمت رو جفت چشم ما.و همینا کسایی بودن که قبل ازدواج میگفتن حواست باشه سنت بالا نره
در هر صورت اصلا چیز جالبی نیس که باب شده
ای جانم به اون برق شادی چشمهای عاشق
به هرحال یک زندگی از بین رفته
حجم بینهایتی از آرزوها و رویاها خاکستر شدن
تصمیمی که یک روز با امیدواری گرفته شد ,شکست خورده
حتی اگر اون طلاق پایان عذاب و کابوس باشه باز هم باز هم باز هم اون حقیقت پابرجاست که ما شکست خوردیم
شکست که جشن گرفتن نداره!
راستش من اصلا فکر نمیکردم ماجرای جشن طلاق و اینها واقعی باشه!!
اصلا درکش هم نمیکنم!
اون جشنه رو که اصن درک نمیکنم!!!!
اما اونی که الان برا طلاقش جشن گرفته شاید یه روزی از وصالی که داشته تو پوست خودش نمیگنجیده!!!
مردم به زور ی چیزایی باب میکنن
مثلا معنی همین کار اصلا برای من قابل درک نیست
همین شتابزدگی ها در انتخاب هست که شتابزدگی در جدایی هم جزو عواقبشه
بعدشم انگار دنبال شاد کردن به هر بهایی هستن