هفتگ
هفتگ

هفتگ

مردم نازنین بیزار از اعتراض

 

مردم نازنین بیزار از اعتراض

فقط یک سفر می تواند حال آدم را کمی خوب کند . بعد از چندین و چند روز تلخ و بازی های روزگار کج مدار ، یک روز فرصت می کنم تا سری به طبیعت بزنم و کمی از همه چیز دور شوم .

پالنگان ، روستای بسیار بسیار زیبایی است در شهرستان کامیاران استان کردستان . از آن جاهایی که همیشه آرزوی دیدنش را داشتم . زیبایی روستا یک طرف و زیبایی توصیف ناپذیر اطراف روستا هم افزون بر آن ، تلنگری می زند برای لذت بردن از بودن ، لذت بردن از زندگی و از شانس زنده بودن .

و البته مردم خوب کردستان هم ، نیاز به توصیف ندارند .

اما همیشه و همه جا انگار باید کسی ، چیزی ، اتفاقی ، و ... باشد که فراموش نکنیم هه چیز هیچوقت ایده آل نخواهد شد . همه چیز هیچوقت یکدست و خوب نخواهد شد .

در پالنگان ، این اتفاق ، یک مرد بود . مردی به نام علی رضاییان . اسمش را می نویسم چون خودش گفت .

به پالنگان که می رسی ، در دکه ها و دیوار خانه ها و فروشگاهها نرخ نامه ای را می بینی که شورا و دهیاری ،  تنظیم کرده اند و برای آگاهی مسافرها و توریست ها همه جا چسبانده اند . نرخ فروش کلانه ( نوعی نان محلی با گیاه کوهی پیچک یا با پیازچه ) ، نرخ کرایه الاغ برای بردن وسایل تا جاهای مختلف ، نرخ کرایه گاری دستی برای بردن وسایل و ... . مثلا :

-        نرخ کرایه ی الاغ جهت حمل وسایل مسافران ، از محل توقف تا آخرین پل روستا ( پل علی ) ، هشت هزار تومان .

-        نرخ کرایه ی الاغ تا باغ فلان ، فلان قدر و سرانجام :

-        نرخ کرایه ی الاغ جهت حمل وسایل مسافران ، از محل توقف تا باغ رضاییان ، دوازده هزار تومان .

ما چیزی نداریم که بخواهیم الاغ یا گاری کرایه کنیم . دوربینی بر دوش و فلاسک چایی در دست و تمام ! پس به راه می زنیم . در راه فقط برای حرف زدن با مردم خونگرم روستا و دیدن دکه ها و دیدن طبیعت می ایستیم و برای گرفتن عکس از زیبایی های طبیعت که در هیچ قابی جا نمی گیرند . از روستا می گذریم ، از محل های استراحت ، از مردمانی که ماهی کباب می فروشند . از کنار رودخانه ، در دره ی شگفت پالنگان . از باغها و ... سرانجام می رسیم به باغ رضاییان .

روی پارچه ای نوشته : وردی 500 تومان . باغ رضاییان . و آقایی که خودش را علی رضاییان معرفی می کند ، نشسته و پول جمع می کند . گمان کنم تا غروب حتما یکی دو تا گونی را پر خواهد کرد !!

از کنار باغ رضاییان ، کوره راهی است بسیار زیبا در دامنه ی کوه و بالای رودخانه ، که به سمت انتهای دره پیش می رود و به سمت آبشارها و سرچشمه های اصلی رودخانه . علی رضاییان از کسانی هم که می خواهند از آن راه بروند 500 تومان را می گیرد . با خوشرویی البته و اگر لازم شد ترش رو هم می شود ! اما چون ما مردم دوست داشتنی فکر می کنیم 500 تومان که پولی نیست و 2000 تومان پول یک بسته آدامس هم نمی شود و ارزش خراب کردن یک روز تعطیل را ندارد ، پانصدی ها را می دهیم و می رویم .

به علی رضاییان می گویم : ما به باغ شما نمی رویم . می خواهیم برویم سراغ آبشارها .

-        در هر صورت باید نفری 500 بدین !

-        اصلا می خواهیم بریم به کوه

-        فرقی نمی کنه ، باید 500 رو بدین . از اینجا که رد بشین ملک شخصیه .

-        یعنی کوه و دره و رودخونه ملک شخصیه ؟

-        500 بده برو !

نامش را می پرسم و می گویم تا هر جا که لازم باشد پیگیری می کنم . داری پول زور می گیری . او هم مرد و مردانه اسمش را می گوید و می گوید پول را بده و هر جا خواستی پیگیری کن !

در راه برگشت ، از روی همان اعلامیه ها شماره ی اعضای شورا و دهیار را بر می دارم و با یکی دو نفرشان تماس می گیرم . با حداقل ده نفر از اهالی روستا هم صحبت می کنم . تقریبا همه اعتراف می کنند که بعد از باغ رضاییان ، هر پولی پول زور است . چندین نفر دیگر هم اعتراض کرده اند و شکایت کرده اند . موضوع به میراث فرهنگی و مقامات اداری شهرستان هم گزارش شده . اما ظاهرا هیچ کسی نمی تواند یا نمی خواهد جلوی کار این یک نفر را بگیرد !

ممنونم از تو علی رضاییان . ممنونم که در روز روشن و با شناسنامه و با خوشرویی پولی می گیری که نباید بگیری !

ممنونم که به یادم می آوری که ما مردم نازنینی هستیم که به راحتی از هر چیزی می گذریم . از نفری 500 تومان ، خانواده ای چند هزار تومان . ارزشی ندارد روزمان را خراب کنیم برای این چرک کف دست .  مردم نازنینی هستیم که یاد گرفته ایم اعتراض نکنیم . خوبیت ندارد . قسمت است دیگر . اینکه سودهای بانکهای اسلامی و شرایطشان همه ی نزول خوارها را روسفید کرده اند که مهم نیست ، مهم این است که کارمان راه بیافتد . اصلا چرا اعتراض کنیم ؟ اینکه حق انتخاب نداریم خوب خواست خداست . اصلا چرا اعتراض کنیم که دو سه نفر می خواهند رای چندصد هزار نفر را بی دلیل باطل کنند ؟ مگر سری که درد نمی کند دستمال می بندند ؟ حالا این نشد ، آن یکی ، همه سرو ته یک کرباسند ! اصلا این پانصد تومان و هزار تومان ها چه ارزشی دارند ؟ ارزش اعتراض دارند ؟ حالا اگر شد مثلا سی و چند هزار تومان چه ؟ فدای سرمان . برای نفری سی و چند هزارتومان سرو صدا کنیم که چه بشود ؟ حالا اگر هشتاد میلیون نفر هستیم و جمع این سی و چند هزار تومانها می شود سه هزار میلیارد تومان و می رود توی جیب ده بیست نفر ، خوب به درک ، اینها نمی دزدیدند یکی دیگر می دزدید . اصلا به ما چه ربطی دارد ؟ اصلا اعتراض به ما چه ربطی دارد ؟

ممنونم علی رضاییان که یادم آوردی گاهی وقتها باید به خودم تلنگری بزنم که زبان دارم برای حرف زدن نه برای در کام فرو بردن . ممنونم و تا هر جا که بتوانم موضوع را پیگیری می کنم . شاید هم حق با تو باشد و طبیعت آنجا را کاملا به شما فروخته باشند ، باور کن بعید نیست رفیق ! اما از تو ممنونم که یادم آوردی باید به همین پانصد تومان ها اعتراض کنم تا بدانم که به دزدی های بزرگتر نیز ، با همراهی دیگران می شود اعتراض کرد. ممنون رفیق . ممنون .

نظرات 8 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 01:44 http://audiology.blogfa.com

آره والا

شرمین یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 14:09

سلام
کاملا متوجه هستم که با نوشتن این متن به دنبال مطرح کردن چه موضوعی بودید...اما راستش عنوان کردن اسم پالنگان و کردستان...برام حس خوشایندی نداشت...شاید سنندجی بودن و کرد بودنم باعث شده که منطقی نتونم به موضوع نگاه کنم و با خودم بگم نویسنده حتی با وجود راضی بودن خود فرد می تونست اسم مکان و اشخاص رو نیاره و ذهنیت این همه خواننده رو نسبت به کردستان از بین نبره...گله های مردم هم زیاده...اما بهایی داده نمیشه ...دریاچه ی زریوار...بزرگترین دریاچه ی آب شیرین...که زیر نظر شهرداریه و می تونه یه قطب گردشگری باشه وضعیت مطلوبی نداره...با اینکه عوارض شهرداری بابت ورودی دریافت میشه...حرف زیاده اما صحیح نمی بینم بیانش رو...



پیگیر خواسته تون باشید...

داش آکل یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 15:14

سر چشمه شاید گرفتن به بیل, چو پر شد نشاید گذشتن به پیل ...

عباس یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 18:23

از ماست که بر ماست

مرجان یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 22:42

اینجور وقتها با جمله معروف بحث پولش نیست، مشکل به حاشیه میره و ایرانی ها در معذوریت خساست و دست و دلباز بودن و رودربایستی اجتماعی (یک نفر موافق بقیه هم دنباله رو) از حقشون میگذرند. اتفاقا گاهی اوقات باید گفت پولش هم مهمه ولو کم، چون افراد به همین بهانه حق هم را می خورند و عادت میکنند و حق خوری های بزرگتر.
درباره نظر دوستمون (شرمین) هم بگم یک فرد کرد حتی با ذکر نام و نشان خبطی کند تعمیم داده نمی شود به همه کردها. الان در کل کشور همه جور آدمی هست و مجرم هم در همه استان ها هست.
اون فرد خاص یک مکان، استان یا قومیت رو زیر سوال نمیبره خودش رو زیر سوال میبره.

ملیحه دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 11:29

حق خوری ، صاف ترین راه سه باند است در آن

ای خوش آن مفت خوری که فک و دندان دارد

رضوان سادات دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 12:02

اگه اعتراض بلد بودیم اوضاعمون این نبود
یه نظامی آمریکایی یه حرکت زشتی تو ژاپن انجام داده ژاپنیا کاری کردن که آمریکا حاضر شد ازشون عذر خواهی کنه
حالاما
اوضاع ما با عربستان و سفر حج!!!
و......
حتی به یه آدم بی فرهنگی که ماشینشو میاره تو پیاده رو پارک میکنه و جلو راه عابران رو میبنده هم نمیتونیم اعتراض کنیم!!!

رضوان سادات دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 12:06

ماشالا این عزیزان کرد و لر و ترک هم خیلی حساسن تا یه چیزی در موردشون گفته میشه کل ایران رو میریزن به هم

پس شمالیا چی بگن که یه سری آدم غریب از استانهای دیگه اومدن کل دریای شمال رو صاحب شدن و ماشمالیا تو تابستون برا لذت بردن از همون دریا باید پول بدیم بریم لب دریا!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد