هفتگ
هفتگ

هفتگ

یک اتفاق ؟

یک اتفاق افتاده است، یک حادثه، که همه و همه رو وادار به حرف کرده است... وادار به نوشتن... به سرودن..... به غرق شدن در خاطره سالهای دور و نزدیک... شاید به اندازه ی سال ها پیش و شاید هم به فاصله یه روز و یا همین آن....و شاید فردا و روزهای نیامده و دل نگران برای اتفاق های پیش رو..... 


قلب ها پر شده از حسرت و دستها خالی از امکان هر کاری....

 یک خاطره ی شوم که تا ابدیت بال گسترانده....

 یک سرازیری خواب آلود که گوشش شاید پر شد از  فریاد ها و چشم هایش هراس ها را در دو دو چشمان در حال سقوط دید و دلش به  دل هایی که می تپید همراه نشد ، سقوطیان در نیمه راه سرازیری،   شاید به زور بازو و به پشتیبانی دوره آموزشی که تن  رو ورزیده کرده دلخوش کرده اند....و خواستند فایق بیان بر هر چی نا امیدی 

 ولی سرازیری، شیبش از این حرف ها تندتر هست....

 از این ورزیدگی ها، ورزیده تر است....

 سرازیری هست به ته ِ قهقرا... ،به سکوت محض، به خاموشی بی صدا،....به قهر ِ ناخواسته ی دلهایی از ما...... به حسرت، حسرت، حسرت 


 به همون جایی که یک ملت، از بزرگ و کوچک، دلشان سوخت و همدردی کردند و گریستند و خروشیدند  و عصبانی شدند و پرسیدند که چرا؟؟ چرا؟؟ 

اینها را همه گفتند و من نمی خواستم بگویم ولی گفتم..... حسش  جانکاه بود و بزرگ.... 

شنیدم سرازیری مرگ، هم رشته های مرا به سوی خودش خوانده است.... و من فکر کردم که چه قدر شبهای امتحان دینامیک، مقاومت مصالح، تحلیل، فولادی، بتن، آبرسانی... ترافیک، روسازی و راهسازی، بیدار خوابی کشیدند و مسئله حل کردند و در اضطراب  نمره شون دلشون تپید...... 

چه قدر از ایمنی گفتند و نوشتند و گوش دادند.... چه قدر از سیفتی فاکتور( safety  factor ) ها خنده شان گرفت که چه ارقام بزرگی در می آید.. و چه قدر از قوس ها و شانه ها و شیب ها و وسایل حفاظتی جاده شنیدند و خواندند و در امتحانات  نوشتند.... 

چه قدر همدیگر را مهندس خطاب کردند و فکر کردند که باید بسازند.. باید بر اساس اصول بسازند... موقع فارغ التحصیلی قسم خوردند که هر گز بر خلاف موازین علمی عمل نکنند و متعهد باشند.... 

قرار بود هر کدام، آینده ایی باشند.... 

لبخندی باشند 


دنیایی باشند 


قرار بود بروند سربازی، دوره آموزشی  و باشند.... 

قرار نبود. خط های عمر در کف دستشان  اینقدر کوتاه باشد.... قرار نبود 

اما شد 


در سکوت غلتیدند و رفتند.... 

از پله ی سربازی رد نشدند.. ماندند و ماندند.. تا حب وطن در همه ی سلول هایشان  جاری شود، ته نشین شود، دُرد شود و دَرد شد.... 


آرزو می کردم خواب باشند و لبخند به لب، از همان ها که در آخرین عکسشان  دست به دست می شود، در اندیشه ی آینده باشند و هیچ ندانند که نیستند....هیچ ندانند که ترمز لامصب بریده..... ندانند که سراشیبی رفته روی کلاج بی مروت و سرعت رو بیشتر کرده....هیچ ندانند که.... هیچ ندانند... و هیچ ندانند که نیستند و ملتی حسرت وار اخبار رو دنبال می کنند... 

ای کاش فقط مثل یک سرعت گیر، همچنان خواب از این سراشیبی سقوط کرده باشند.... 


روح شان شاد...


نوشته ی : هدیه ی آقاخانی ، مستاجر جدید آپارتمان هفتگ !

نظرات 9 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 22:19 http://delaramam.blogsky.com

حادثه ی خیلی غم انگیزی بود... روحشون شاد...
خوش آمدین به این خونه

هدیه یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 22:57

سلام دل آرام عزیز

ممنون از خوش آمد گویی تون


امیدوارم من هم بتونم مثل شما بنویسم.. و مستاجر خوبی برای این خونه باشم

هدیه یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 22:58

جناب آقای شمسی پور

ممنون از زحمت شما..

ملیحه دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 00:29

سلام هدیه جان خوش امدی برای شروع عالی بود
بیخود نبود روزی که داداشم می خاست بره سربازی شبش تا صبح من سرمو کردم زیر پتو وبرا رفتنش گریه کردم ولی ای کاش
اینحوری مفت ومسلم جان پر ارزششون ازدست نمیدادندوآرزو به گور نمیبردند منم آرزو میکردم خواب بودند ولبخند بر لب
روجشان شاد

هدیه دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 07:36

سلام ملیحه جان

ممنون هستم از خوش آمد گویی ات و نظر لطف و محبتت

شما، جز این خانواده های عزیز(19نفر) هستید؟
امیدوارم خاطرتون رو مکدر نکرده باشم، فقط حسب، احساس وظیفه
آیم مطلب رو نوشتم...

روح شون شاد... خداوند برای خانواده هاشون صبر عظیم قرار دهد.

آرش پیرزاده دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 21:08

عالی بود

ملیحه سه‌شنبه 8 تیر 1395 ساعت 01:15

سلام
نه هدیه جان من جز اونها نیستم ولی با خواهرانش گریستم وبرای مادرانشان از خدا صبر طلب کردم به هر حال هم وطنم هستن
روحشان قرین رحمت الهی باد

عباس سه‌شنبه 8 تیر 1395 ساعت 03:37

سلام خوش آمدید

تیراژه شنبه 12 تیر 1395 ساعت 13:59

سلام. خوش آمدید هدیه جان
روح عزیزان رفته شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد