هفتگ
هفتگ

هفتگ

یادداشت های روزانه

یادداشت های روزانه

1395/04/10


یک بغل روزنامه خریده ام . روزنامه که نه ، چندروز پیش نامه !! 

روزنامه های بیات شده خریده ام ! خریده ام برای انجام مراسم خانه به دوشی . 

می رسم به چهار راه ، کنار خط عابر پیاده که می رسم چراغ سبز طاقتش  طاق می شود و از شدت گرمای ساعت 9 شب اهواز ، قرمز می شود  ! 

ماشینی ترمز می گیرد و جلوی پای من متوقف می شود . از همان ماشین های اروندی . 

روزنامه ها را زیز بغل زده ام و مثل روزنامه فروش ها ایستاده ام روی جدول وسط بلوار ، آماده ی عبور از خیابان . 

قبل از اینکه پایم را روی خط عابر پیاده بگذارم ، شیشه ی پنجره ی ماشین شاسی بلند اروندی پایین می آید . مرد میانسالی با لهجه ای دوست داشتنی می پرسد : 

- پَ عامو کی شبا روزنامه می خره ؟ حالا چه وقته روزنامه فروختنه ؟

می خندم و می گویم : 

- خو حالا ارزونه آخه! نصف قیمته !!

- راس می گی ؟  جام جمم داری ؟

 دسته ی روزنامه را محکم می زنم زیر بغل و آماده ی رفتن می شوم . 

- نه عامو ! پَ کی شبا روزنامه می خره ؟ بذار بریم دنبال کارمون !

هر دو با هم می خندیم و من از عرض خیابان می گذرم . چند ثانیه بعد او هم بوقی می زند و در طول خیابان پیش می رود . 

 


نظرات 5 + ارسال نظر
نیلوفر یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 00:43 http://maloosak.69.mu

سلام با آرزوی ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادت های پذیرفته شده خیلی خوشحال میشم به منم سر بزنین.
8561

تیراژه یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 01:59

کاش یدونه جام جم باطله بهش میدادی
خونه جدید پیشاپیش مبارک

هدیه یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 07:29

لایک داشت....

دل آرام یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 09:34 http://delaramam.blogsky.com

حالا جام جم داشتین یا نه؟ :))

زینب دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 11:54

امان از این قضاوت ها ! امان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد