یادداشت های روزانه
اوره کا ، اوره کا
می پرسد : چند خوابه ؟ چند متری ؟ رهن یا اجاره ؟
به هر سه سوالش با خونسردی تمام جواب می دهم . چند خوابه و چند متری و رهن و اجاره اش هم با هم ! کمی رهن و کمی اجاره .
- اما یک چیز برام مهمه . حتما حتما حتما نوساز باشه و من اولین مستاجرش باشم . حتی الامکان هم ، همین حدود دفتر شما ، توی همین شهرک باشه .
مرد ، یک دفترچه ی جلد قرمز را از روی میزش برمی دارد . نگاهی به نوشته ها و مشخصات خانه های استیجاری می اندازد . گاهی زیر لب با خودش هم چیزهایی می گوید .
- این خوبه ... این هم بد نیست ... این چطوره ؟ ...آهان ! این عالیه !
بعد انگار که روح ارشمیدس در او حلول کرده باشد ، می گوید :
- پیدا کردم . ... پیدا کردم !... همون چیزی که می خواهی ! متراژش ، اتاق هاش ، محله اش ...
- نوسازه ؟ صفره ؟
- صفر... فول امکانات
قرار می گذاریم و می رویم برای بازدید خانه . خانه ای که در آن شهرک نیست و هنوز نمای آن را کار نکرده اند ! در انتهای یک کوچه ی شلوغ ، دیوارهای آجر سفال قرمز خانه بدجوری توی ذوق می زند !
با راهنمایی پسر صاحبخانه می رویم طبقه ی دوم . چند بوفه ی خیلی شیک ، پر از چینی جات در چند جای هال ، خود نمایی می کنند . سراسر هال با فرشهای ماشینی با طرح نایینی مفروش شده اند . و ...
- شما که گفتین خونه تا حالا مستاجر نداشته ! مطمئنید این خونه ، صفره ؟
مرد بنگاه دار خودش را مشغول موبایلش می کند . انگار که اصلا حرف مرا نشنیده است . پسر صاحبخانه جواب می دهد :
- آره . این خونه ی خود ماست ! طبقه ی سوم رو اجاره می دیم .
با تعجب نگاهش می کنم .
- خوب بریم همون طبقه رو ببینیم دیگه !
- آخه ... آخه اون م نقشه اش مثل همینه ...
- خوب بریم ببینیمش !
- راستش مستاجرش خیلی بداخلاقه ! گفته قبل از تخلیه نمی گذاره کسی برای بازدید بره !
از خانه می زنیم بیرون . تا جلوی بنگاه مرد می رویم . او را پیاده می کنیم .
- شرمنده ! فکر کنم اون چیزی که می خواستین نبود !
تنها یک کلمه به ذهنم می رسد که به او بگویم :
- اوره کا ... اوره کا !!
و ... حکایت همچنان باقی است .
اوره کار یعنی چی؟
خب، صفر بود دیگه
سلام
امان از برخی تقاضاها و امان از برخی پاسخ ها به این تقاضاها ...
ممنون از اشتراک گذاری این متن .
واقعا توی زحمت افتادن با این پیشنهاد اکازیون!
اصلا انگار گوش نمیدن آدم چی میگه..
اه..
من خیلی آدم عصبانی ای هستم در این موارد.