دستم با ورقهای کاغذ بیگانه گشته رفیق .
و دیری است که خودکار را جز برای امضا در پای نامه های بی احساس اداری ، یا برگه های وام بانکی ، به کار نبرده ام !
رفیق ! بوی کاغذهای کاهی و حس نوشتن با مداد سوسمار نشان را فراموش کرده ام ، مثل عطر باران روی دیوارهای کاهگلی . مثل عطر غروب حیاط خانه های دَرَندَشت ...
حالا اما ، تنها دلخوشکنک برای نوشتن ، همین وبلاگهای رو به موتند ! همین نوشته های گاه بلند و گاه کوتاه . همین سطرهای مجازی که دوستان نادیده گرامی و ناشناخته محترم ، می خوانند .
هی رفیق ! یک حس حقیقی است و حس خوبی است که دوستان مجازی ات با خوشحالی ات خوشحال می شوند و با غمت ، غمگین .
دقت کرده ای رفیق ؟
دقت کرده ای که دیرگاهی است ، تنها جایی که می توان کمی نوشت و کمی خواند همین وبلاگهای به نفس افتاده اند ؟
واویلا رفیق ! شاید دیر نباشد ، آنگاه که به جای نوشتن " دوستت دارم " استیکر یک کاکتوس سبز را بگذاری که قلب مسخره ی قرمزی در دستش دارد ! و به جای نوشتن " خسته ام " خرگوش لوسی با گوشهای آویزان نمایش دهی ،،،
بگذریم رفیق !
حالا همین وبلاگها آخرین بهانه های نوشتن و خواندنند - شاید - .
راستی اینگونه است ؟؟
سنجش سلف : مرکز خودآزمون آنلاین، ارائه سوالات و جواب پیام نور
به دانشجویان پیام نور به قید قرعه کمک هزینه تحصیلی اهدا می نماید.
sanjeshself.ir
از اینکه سایت سنجش سلف رو به دوستانتان معرفی می کنید سپاسگزاریم.
اتفاقا کاکتوسها خیلی خوشگلند. دلیل نوشتن که بیاد، حکم بهت مسجل میشه و قلم رو ناخودآگاه میگیری دستت و مینویسی...
به زور که نبایست خودت رو مجبور به نوشتن کنی. نوشتن دلیه. صدای نوشتن دلت که دربیاد میدوی دنبالش و مینویسی..
هرچیزی جای خودش زیباست. کاکتوس قلب بدست خیلی زیباست در جای خودش. چرا از شکلها استفاده نکنیم و تقدس زورکی بدیم به نوشتن!!!!
اصولا مقایسه دو چیز با دیمانسیون متفاوت مثل نوشتن و توضیح تصویری اشتباهه.
بنیادی تر از خط نقاشی است... همون نقش هایی که انسانهای نخستین روی در و دیوار غارها میزدند. چرا اینقدر غم منقر ض شدن نوشتن را دارید؟
دست و بال من را که در نوشتن زنده زنده قطع کردند فضولان و ترس از فضولان. همان بهتر که دهان بسته باشد و سکوت حکمفرما تا طبل رحیل از آسمان بصدا درآید.... لحظه شماری....
زمانی که وبلاگ نویسی رونق داشت اینترنت اومدن لذت خیـــــــــلی زیادی داشت، چه نویسنده ها و چه مطالب ناب و محشری هم میشد خوند، به جای مطالب بنجل کانال های تلگرام و تصاویر اینستاگرام
یادم نیست کدوم یکی از وبلاگیها بود که یه بار گفت وبلاگ را به خاطر بسپار اینستاگرام مردنی است ، امیدوارم درست باشه
نباید بذاریم بخاطر نبودن کاغذ کاهی و مداد سوسمار نشان حس قشنگ دوست داشتن و دل نوشته ها ازمون گرفته بشه رفیق!
من که هنوز دوست دارم وبلاگ خوانی و وبلاگ نویسی رو.
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون من هنوز انتخاب اولم وبلاگ هست. اگه بدونم کسی همچنان می نویسه حتما می خونمش. اینجا هم که جای خود داره آقای مهندس.
وبلاگ نویسی چیز خوبیست به این شرط که به حریم شخصی آدم تجاوز نشه و به بهانه ی چندتا روزانه نوشت خیلی خیلی ساده، تهدید و یا محکوم نشی!
نوشتن همیشه میماند، چه با وبلاگ چه با کاغذ، من مطمئنم. آزادی به از بند.
بسیار عالی
هنوزم وبلاگ بهترین جاییه که میشه خاطرات و دست نوشته های دوستان رو خوند
و اینجا یکی از بهترین جاهایی هست که به خوندن می ارزه
بازم وبلاگ بهترین جاس برا نوشتن حرفای دل
نه اینستا جای خوبیه که دو کلوم درد دل بنویسی چون کسی نمیخونه و نه تلگرام
اما وبلاگ
به نظرم بهترینه همچنان!!!