هفتگ
هفتگ

هفتگ

"دور" ینی کجا؟

مدتهاست که این قضیه فکرم رو مشغول کرده... و شده یه وسواس برام و یه چشم عیب بین و یه حسرت از ته دل..

که چرا

واقعا چرا

ماها، زباله هامون رو توی محیط می ریزیم....

تمام جنگل ها رو نگاه می کنیم پر شده از بطری و قوطی و سفره های یه بار مصرف و ظروف یه بار مصرف و کیسه های پلاستیکی کوچک و بزرگ، رنگی و بی رنگ و سایر چیزهای دیگه.... اینها رو که گفتم معمولا، آثار و بقایای یک روز پیک نیک ماها هست....

کنار ساحل دریا رو که صبح زود بری برای هوا خوری و لذت بردن، باید چشم هات رو ببندی و از توی ساحل رد بشی و بری و بری و  هر وقت پاهات خیس شد، می تونی چشم هات رو باز کنی و یه قدم عقب تر از دریا بشینی و پشت سرت رو هم نگاه نکنی و فقط رو به  جلو رو نگاه کنی و البته هم فکر نکنی که توی این حجم آبی ِ آب، چه چیزهایی می تونه وجود داشته باشه..... فقط رو به جلو و نبینی که ملت ِ اهل ِ دل و شب زنده دار ِ کنار دریا، با صدای امواج، چه خوشی هایی را از سر گذراندند و مابقی وسایل خوشی هاشون رو کنار ساحل، روی شن هایی که تو می تونستی، پابرهنه، روی داغی یا خنکی شون قدم بزاری و سر مست خودت رو به شوری دریا برسونی، رها کردند و رفتند.....
کوه نیز و حتی بیابون.... توی مسیر جاده ها و هر جا و هر جایی رو که نگاه کنی حتما اینها رو می بینی....

حالا چرا؟ واقعا و عمیقا نمی دونم....

چند وقت پیش، خانمی در حالی که دو تا دست هاشون از النگو های پیاپی، و حداقل تا نصف ساعد، پر بود.... کنار ساحل یکی از شهر های شمالی، با شیر آبی که فقط محض یه آب کشیدن ساده بود کله پاچه ایی پاک می کرد که بیا و ببین.... و البته که تمام زواید حاصل از پاک کردن ِ کدبانو وار ِ کله پاچه رو همون پای شیر رها کردند و رفتند که کله و پاچه رو  بار بزارند و نوش جان کنند ....( البته که این نوعی دیگه از زباله هست )

همه ی ما نمونه هایی این چنینی رو سراغ داریم.... همه مون هم می دونیم که نباید این کار رو بکنیم.... فقط نمی دونم چی میشه که این دونستن  ماها، در وجود ما حبس میشه و کمتر رنگ عملیاتی شدن به خودش می گیره..... 

نمی دونم به چی احتیاج داریم، یک کمپین، یک اراده، یک خواستن پاکیزه نگهداشتن محیط....
ویک اصلاح مفهوم یک جمله، جمله ی "بندازش  دور" که دور ینی سطل زباله، دور ینی تفکیک زباله، و دور به معنای، جوی و کوچه و خیابون و پیاده رو و جوی کنار خیابون و جاده و پارک و جنگل و کوه و ساحل و دریا نیست.... دور ینی.....


نظرات 12 + ارسال نظر
نسیم یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 23:03

به جهاد رسانه ای و همگانی نیاز داریم

البته که جهاد رسانه ایی و همگانی نیاز هست... ولی الان هم فکر می کنم که در این خصوص کم گفته نمیشه..... و یا اینکه کم سطل زباله در سطح معابر عمومی گذاشته نمیشه..... ولی باز هم فاصله مون تا تمیزی محیط زیست بسیار زیاد است...

ممنون از وقتی که گذاشتید و نظرتون رو نوشتید

مهدی دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 00:18 http://audiology.blogfa.com

پیشنهادات من به ترتیب سرعت تاثیرگذاری:‌ پاکسازی نژادی - مهاجرت معکوس - خفه خون گرفتن رسانه های بزرگ و ملی از دیدن عیب و ایراد بقیه و تمرکز تام و کامل بر مشکلات خودمون و اصلاح تدریجی - اصلاح بنیادین آموزش و پرورش

همه و همه رو که فرمودید بسیار بسیار درست هست... خصوصا اصلاح بنیادین آموزشی....
اما.... خود ِ ما مردم مگه نمی دونیم چه باید کنیم....


ممنون جناب مهدی از اظهار نظر تون

ف. دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 04:21

حرف شما خیلی متینه :-)
ولی اگه ناراحتتون نمیکنم و فقط محض شوخی:
اتفاقا فامیل دور هم یه بار همین بحث رو با آقای مجری داشت که آخه چرا آشغالاتونو میریزین "دور" ؟ یا چرا میگین بلا به "دور"؟ :-))

خیلی باحال بود.......خیلی هم تشابه جالبی بود...... راستش رو بخواهید، موقع نوشتن اصلا یادم از این فامیل نبود....

مرسی از حضورت

آذین دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 08:07

وااااااااااااای
مغز من هم از فکر اینکه چراااااااااااااا این کار هارو می کنن درد گرفته
کاش فکر اساسی بکنیمممممم

طبیعت نیازمند این تغییر اساسی هست


مرسی... از نظرت

مجید دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 09:30

باید یه کمپین راه انداخت .
چند تا از اینا که شهرداری باهاشون رفع سد معبر می کنه آورد توی کمپین ، و هر کی آشغال ریخت توی طبیعت رو حسابی از خجالتش دراومد !!
یکهفته ای قضیه حل میشه میره پی کارش

جناب مجید..... خشونت هم حتما یه جاهایی پاسخ میده......


مرسی....... بیگ لایک

شمسی خانم دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 09:32

به شدت معتقدم برای حل نمودن مشکل زباله و ترافیک به قانونی خشن و اجرا کننده ای که خودش فاسد نباشه (مثل رضا خان) نیازمندیم. البته راه حل آقا مجید هم بد نیست.

شمسی جونم



ای بابا.... شما هم خشن شدید؟؟؟!!!


مهم اینه که این ارگان های صاحب خشانت به این قضیه واقف شوند


ممنون شمسی جان

دل آرام دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 09:58 http://delaramam.blogsky.com

به نظر من باید برای این زمینخ فرهنگسازی بشه و پول خرج کنن و انقدر تکرار کنن تا توی مغز بعضی ها فرو بره. البته کسی که هنوز بعد از اینهمه پیشرفت آشغالش رو از پنجره ماشین میندازه بیرون، دیگه با یه حرف و تذکر ساده علاج نمیشه. ایشون باید جریمه هنگفت پرداخت کنه تا تادیب بشه.

ای گفتی دل آرام جان.........

ممنون عزیزم

عباس دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 10:57

راه حل های ارائه شده توسط دوستان هر یک به نوبه خود صحیح است.اما شخصا با قسمت آخر نظر آقا مهدی بیشتر موافقم. چرا که به نظرم اصلاح بنیادین نظام آموزش و پرورش در ایران میتونه خیلی از معضلات رو حل کنه...

بله، اصلاح بنیادین همیشه پاسخ گو هست ولی حرکت اون اونقدر بطئی هست که اصلا با نبوده هیچ فرق نمی کند... یه خرده سرعت و حرکت بیشتر از این لازم هست


ممنون عباس آقا

پری سه‌شنبه 12 مرداد 1395 ساعت 02:51

اکثر ما چیزی که یاد میگیریم رو به باد فراموشی میسپاریم و یا اهل شعار دادن و ادعا کردنیم، ولی تا به زور نباشه عمل نمیکنیم، شاید اگه به جای گیر دادن به چیزای دیگه و گشت و مامور گذاشتن و امر به معروف ونهی کردن برای ظاهر ولباس و روابط آدما، گشت میزاشتیم تا آدمایی که زباله میریزن رو جریمه میکرد ،امز به معروف میکرد وشاید دستگیر میکرد، الان طبیعتمون سالم تر بود،

مرسده سه‌شنبه 12 مرداد 1395 ساعت 06:57

خیلی متن به جا و شایسته ای بود . واقعاً خوشحالم که یک نفر در هفتگ این مسئله زباله رو جدی مطرح کرد. این مسئله همون چیزی است که شروع یک فرهنگ جدید و پیشرفته است . مسئله ای که کشورهای پیشرفته و توسعه یافته سالها پیش بهش رسیدن و هنوز و همیشه سرسختانه برای داشتن محیط زیست سالم و زیبا بر تمیز برای همه تلاش میکنن . ممنون از طرح این موضوع.

ممنونم از لطف شما....
برای من هم این بسیار جالب هست که در سایر ممالک پیشرفته با داشتن حد و مرز بالا برای سالم نگهداشتن طبیعت، روز به روز، فعالیت ها و دامنه ی محدودیت گذاری شون برای موارد آلوده کننده، بیشتر و بیشتر می شود...... پرداخت برای هر کیسه ی پلاستیکی کوچکترینش شاید باشد..... امیدوارم این در ایران هم نهادینه شود، البته تا دیر نشده.....

بازم ممنون از وقتی که گذاشتی ....

رضوان سادات چهارشنبه 13 مرداد 1395 ساعت 13:10

میشه از همین جا شروع کرد:

ای همه عزیزانی که تو تعطیلات میرین سفر و اکثرن هم میاین شمال
آیا وقتی تو جنگل یا کنار دریا دارین آشغال میریزین و به خودتون زحمت نمیدین یه نایلون باخودتون داشته باشین فقط برا زباله ها

به بچه هاتون فکر کردین که فردادپس فردا تو تعطیلات از کدوم طبیعت باید لذت ببرن؟؟؟

میم جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 01:42

همون اول که تیتر رو دیدم یاد ترانه ی مرجان فرساد افتادم که میخونه: خونه ی ما دوره دوره...
و تا آخر مطلب به این فکر کردم که چقدر اینجا آدما راحت چیزاشونو میندازن دور. از آشغالاشون گرفته تا انسانیتشون, تا آدمای دیگه حتا.
دور, خونه ی ماست.

یکی ازترانه های زیبا..... مرسی دوست خوش سلیقه ام......

استعاره قشنگی بود که راحت، بعضی ها وسایلشون رو دور می اندازند.... از انسانیت تا اشغال هاشون......

امیدوارم خونه ی ما دور نباشه، ولی دور بودنش، راه رسیدنش رو سخت سخت می کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد