هفتگ
هفتگ

هفتگ

موج

یه چیزهایی موج میشه توی جامعه، همه گیر میشه، فرا گیر میشه و..... خلاصه که اونقدر جامعه، رنگ اون رو به خود می گیره که هر جا رو که نگاه می کنی و هر جا رو که می خونی و.... فقط و فقط این موج های راه افتاده رو می بینی.... نمی دونم ایران این شکلی هست یا سایر جوامع  هم همینجوری هست یا نه؟ البته حدس زدنش خیلی مشکل نیست..... به نظرم همه ی جوامع این جوری هستند فقط شدت و ضعف داره و نوع علاقمندی ها و نوع موضوع هایی که  باب میشند و بُلد( فارسی را پاس بداریم، پررنگ ) ممکنه فرق کنه و.....( مقصود این است که عکس العمل جوامع می تونه یکی باشه )

حالا غرض از همه ی این حرف ها و زمینه چینی ها، مقصود "دیوار مهربانی" بود...
 بله دیوار مهربانی..... همون که چند وقت پیش، ممکن بود توی هر محله یکی اش رو ببینی.... و چنان این شور همه ی شهرها  و.... فرا گرفته بود که شده بود یه مسابقه....
البته، الان فکر نمی کنم  این دیوار ها خیلی دیگه کار کنند..... چند تا گزارش خوندم و چند تا نمونه اش رو دیدم، همگی حکایت از این داره که فعلا دوره دیوار مهربانی تموم شده و تب جامعه فرو کش کرده، البته تا فرصتی دیگر که باز داغ شود....

راستش رو بگم، من از اول هم با دیوار مهربانی به دلایلی چند موافق نبودم..... چرا که، حرکت های این چنینی، همیشه محکوم به شکست هست و کاری اساسی و بنیادی نیست.... دلیل دیگه ام این است که می تونه سبب گسترش آلودگی های پوستی و..... شود... و این اصلا اصلا خوب نیست.....

و البته مزایای دیگه ایی هم داره..... ولی.....
 



اتفاق های در جریان این روز ها، المپیک هست که متنم در این خصوص آماده نشده بود ..... پس دیوار مهربانی رو بخوانید لطفا......





دوستان عزیز..... بوخدا "بلت" اصلاح شد و "بلد" تغییر یافت.... 


مرسی از همه دوستان 

نظرات 10 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 23:47 http://delaramam.blogsky.com

منکر موج راه افتادن نیستم. دقیقا درسته یکدفعه یه چیزی باب میشه و همه پیروی میکنن اما دیوار مهربانی رو باهاش موافقم و تا حالا هم یک عالمه لباس و کفش و متعلقات اهدا کردم. یک بار که من از این طرف به میله ها آویختمشون و از اون طرف یکی جمعشون کرد. حتما نیاز داشته. چه ایرادی داره چیزی که به کار من نمیاد کار یکی دیگه رو راه بندازه.
بیماری رو منکرش نمیشم اما به نظرم سودی که در اهدای وسایل هست از زیانش خیلی بیشتره. من که کماکان این کار رو انجام میدم. حس خوبی داره... یه جور حس مفید بودن...

دل آرام عزیزم..... از اینکه وقت گذاشتی و کامنت طولانی رو تایپ کردی که نشون دهنده ی اهمیتی است که به مطالب می دهی، ممنون هستم....

یک جواب مبسوط در پاسخ به کامنت خانم مریم دادم..... می تواند این پاسخی برای این کامنت هم باشد و مضاعف به اینکه.... منکر حس ِ خوبش اصلا نیستم و حس خوبی رو هم که به آدم منتقل می کنه......اما هدف ََِمن نقد این قضیه بود و شرکت افراد در این گفتگو..... و

love یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 23:58 http://maloosak.69.mu

آدم ها دنبال خوشبختی می گردند اما خوشبختی پیدا کردنی نیست ساختنی است... سعادت و خوشبختی رو براتون آرزومندم... خوشحال میشم به منم سر بزنین نیومدی هم اشکال نداره بازم ممنون موفق باشی
98651

خوشبختی ساختنی هست

مرسی دوست عزیز

کامنت خصوصی دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 00:30

اشتباه تایپی دارین. Bold درسته

امان از دست این کلمات پیش فرض موجود......

O,H دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 09:05

بُلت؟؟!!

مریم دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 14:06

من میگم اگه آدم موضوعی به ذهنش نمیرسه برا پست نوشتن ، خب اعلام کنه یا اصلا ننویسه.بخدا چیزی نمیشه و کسی هم ناراحت نمیشه.
اما برای نوشتن یک پست بیایم یه کار خوب و مفید ، که حالا کلی خوشحالی میکنیم که چه خوب مردم ما یه کار جمعی و مهربانانه و نوعدوستانه رو شروع کردن (بخصوص اینکه متاسفانه کمرنگتر هم شده ) زیر سوال ببریم اونم برا احتمالات بیماری پوستی !!!...قابل درک نیست.
واقعا تعجبه.نمیدونم اخیرا چرا بجای تشویق قدمهای مفید..اینجا منفی گرایی میشه. دست مریزاد.

مریم عزیز، خیلی ممنون ازت که پست رو خوندی و نظرت رو گذاشتی.... اما چند نکته :
چند وقتی بود که در خصوص این دیوار عزیز می خواستم چیزی بنویسم...... پس از سر ِ بی مطلبی و..... و اون جور که شما توصیف فرمودید، این رو ننوشته بودم..... ولی معمولا من دوست دارم که از حوادث، اتفاقات، و رویدادها ی روز بنویسم و یا دلنوشته بزارم..... اینکه گفتم متن مورد نظرم در خصوص المپیک آماده نبود، به مفهوم این نیست که این مطلب از سر ِ بی مطلبی بوده باشه.... شاید اگر مطلب المپیک آماده بود اون رو می گذاشتم و این رو برای هفته ی بعد.....
و مطلب دیگه اینکه..... من هم به مزایایی که شما فرمودید واقف هستم و در کنار آن، گفتم کاری اساسی و بنیادی نیست که در کامنت های شما هم این مطلب صحه گذاشته شده..... کم رنگ شدن، فرو کش کردن تب ِ این جریان، نشانگر این قضیه هست.... و انتقال بیماری های پوستی و یا انتقال بیماری های واگیر دار این چنینی ناشی از آنها انکار ناپذیر هست...
من این مطلب رو جهت نقد آن نوشتم، نه نفی آن...... هر حرکت خوبی هم دارای جنبه های نه چندان مطلوب می تواند باشد.... اجازه بدهید که حرکت هامون رو بازبینی کنیم و از نقدنهراسیم... از دیدن بخش های نامناسب آن پرهیز نکنیم.... به زعم من در این شرایط، حرکت ها نتیجه بخش خواهد بود و دچار رشد مضاعف خواهد شد.

مریم سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 08:19

ممنون از شما که جواب دادید....اما فکرکنم اگر بعد از هر نقد بیاییم راه حل مناسبی ارائه کنیم تا احیانا خدای نکرده این برداشت نشه که نفی شده ، خیلی بهتره.
مثلا در کنار تایید و تاکید بیشتر بر خوبیهاش..و تشویق به پررنگتر شدنش..با تذکر به مسئله احتمالی بیماری پوستی ، توصیه کنیم که بهتره اهداکنندگان، لباس هارو قبل از اهدا ..یا استفاده کنندگان ، بعد از برداشتن آن، باآب بجوشانند تا از سلامتی آن مطمئن بشن...این کار سختی نیست.

روش شما هم بسیار نیکو و پسندیده هست

مجید سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 09:15

درود
بنده نیز در امتداد جوگیر شدن ، پیشنهاد مشابهی را به یکی از شهرداری های ممالک محروسه ارائه دادم . بت معاون محترم شهردار وارد مذاکره شدیم و ایشون اولین راهنمایی که فرمودند این سوال بود که : اگر داعش در همین قالب لباسهای آلوده به ایدز در بین مردم توزیع کرد کی مقصره ؟
بنده هم عرض کردم : بله .. حق با شماست . منهم اومده بودم همینو بگم !!!

الان چی به چی شد

سهیلا سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 12:05 http://Nanehadi.blogsky.com

متاسفانه مردم ما احساساتی هستن و جوگیر،شروع به انجام کار نیک میکنن،اما بعدش تموم میشه.هر چند که از دیوار مهربانی خوشم نمیومد،چون روم نمیشد چیزی بذارم و فکر میکردم افراد آبرومند هم روشون نمیشد چیزی بردارن.در فیلم های خارجی میبینم که افراد داوطلب میشن و میرن کلیسا روزهای یکشنبه آشپزخانه ای دارن و برای افراد مستمند آشپزی میکنن.البته شاید هم هر روز دقیق نمیدونم چون وقتی شما به عنوان توریست میری این چیز ها رو نمیبینی.یا این که ما کلی سازمان خیریه داریم که هر کدوم به کاری مشغول هستن که میشه حمایتشون کرد.و اغلب مردمی هستن نه دولتی.فکر کنم خیلی کارهای بنیادی میشه کرد.

آفرین..... مرسی از شما عزیزم

داش آکل جمعه 22 مرداد 1395 ساعت 13:13 http://yekpanjereh.blogsky.com

دیوار مهربانی نمیگم بده، ولی به اون هدفی که داشت خوب نتونست نزدیک بشه.

در ضمن بوخدا غلطه. املا و تلفظ صحیحش بوخودا میباشد.

منم منظورم همین بود... در عین اینکه کار خوبی بود ولی در شرایط خوبی اجرا نشد..... بازم به نظر من


دیگه اون بوخودا ی شما خللی غلیظ هست..... خخخخخخخ

رت شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 16:31

راست یا دروغش نمی دونم ولی شنیدم هر کدوم از این دیوارهای مهربونی که تو جاهای شلوغ شهره یه نفر مدعی داره و به اصطلاح سرقفلی اونجا مال اونه و اجازه نمی ده کسی چیزی برداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد