هفتگ
هفتگ

هفتگ

تلفن زنگ زد. خانمی از نمره اش گله داشت. میگفت استاد به من گفته تو بیستِ کلاس من هستی پس چرا شدم هجده... گفته کار من از همه بهتره، پس چرا دو نفر دیگه بیست شدن... باهاش که صحبت کردم رفته رفته تن صداش رفت بالا. گله اش، شکایت شد. شکایتش، تهدید... گفتم کارش رو به دو تا استاد دیگه نشون میدم ببینم نظر اونها چیه. وقتی تماس گرفت برای پیگیری، گفتم هر دو انتقادهایی نسبت به کار داشتن و گفتن سزاوار نمره بیست نیست. عصبانی شد. گفت پس چرا استاد همچین حرفی زده؟ قصدش تخریب من جلوی دیگران بوده و کلی شکایت دیگه... چند بار اون روز تلفنی حرف زدیم. هرچی ازش میخواستم بیاد موسسه که بشه در حضور استادش حرف بزنیم و قضیه رو روشن کنیم، باز هم‌ساز خودش رو میزد. اخرش ازش خواهش کردم بیاد با مدیر صحبت کنه و من دیگه کمکی ازم برنمیاد. 
از مدیرم خواستم روزی که قراره این دختر بیاد استادش رو هم خبر کنیم. بالاخره وقتی هر دو مقابل هم قرار بگیرن احتمال نسبت دادن حرفهای نگفته به همدیگه کمتره. اما ایشون قبول نکرد... 
 روزی که اومد، تنها نیومد. سه تا دیگه از دوستانش رو همراهش آورده بود. به محض اینکه رسیدن شروع کردن به داد و فریاد. معرکه ای بود... تنها کاری که میتونستم انجام بدم این بود که به یک کلاس خالی ببرمشون که حداقل صداشون باقی بچه ها رو ازار نده. من میگفتم منتظر باشید تا مدیر اموزشگاه بیاد، اونها اعتراض میکردن. گذاشتم حرفهاشون رو بزنن... 
مدیر اومد، حرفها گفته شد، دعوا شد، اونها از کلاسشون انصراف دادن، حق به استاد داده شد...
فردا استاد مذکور اومد. خب اون هم حرفهایی برای گفتن داشت. حرفها گفته شد، حق به استاد داده شد...
 اما کی میدونه اصل ماجرا چیه...

پیشنهاد فیلم: آااادت نمیکنیم

نظرات 7 + ارسال نظر
نیمه جدی چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 21:55 http://nimejedi.blogsky.com

عامو ملت عجب حوصله ای دارن! برای دونمره چه قشقرقی راه انداخته:)
خب بالاخره وقتی استادای دیگه هم متفق القول میگن کارش اینقدرا کامل نیست که نمره ی کامل بگیره پس تواتر اسناد پیش اومده و حق با استاده دیگه. اصل و فرعی نمیمونه که.

خب حرفهای جانبی هم وجود داشت. چه از جانب شاگرد و چه از جانب استاد. ولی خب از حوصله پست خارج بود... اما بیشتر هدفم مطرح کردن این نکته بود که متاسفانه جریان یه طرفه قضاوت شد.

پریسا چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 22:19 http://parisabz.blogsky.com

آخ آخ که یاد تلخ ترین خاطره از بی انصافی یک به اصطلاح استاد افتادم. فیلم رو دیدم خوب بود.

ظاهرا هنوز هم بی انصافیش داره آزارت میده
فیلم دقیقا درباره بحث قضاوته...

حمید پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 01:18

اگه در هر جایی یه مرجع رسمی قضاوت وجود داشته باشه که در صورت رخ دادن اختلاف نظرش فصل الخطاب باشه این مشکلات پیش نمیاد. و البته با این روش لزوما همیشه حق به حق دار نمیرسه. بقول ملکیان قاضی کارش برقراری عدالت نیست. کارش فیصله دادن دعوا بر اساس شواهد موجوده
ولی از اینا که بگذریم چه حال و حوصله ای داشته یارو! جدا خوش به سعادتش که توو این زمونه ای که توو سر مردم بزنی نونشونو از دستشون بگیری هم حال اعتراض ندارن اینجوری پی حقش (یا توهم حقش!) بوده

قضاوت سخت ترین کار ممکنه. چون به نظرم همیشه یه چیزهایی هست که بقیه ازش بی خبرن. و کاش قاضی کارش واقعا برقراری عدالت بود. حتی اگه به دعوا سالها طول بکشه.
ماجرا کمی فرا تر از دو نمره بود ولی به شدت حوصله داشت و پیگیر بود.
"توهم حقش" عجب اصطلاح بامز ای

سعیده علیزاده پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 14:46 http://no-aros.blogfa.com/

بله کی میدونه واقعا چه خبر بوده..
من خودم چندباری خیلی زود و خیلی بد قضاوت کردم. که وجدانم بابتشون ناراحته.
از حرف اقای حمید در مورد قاضی واقعا لذت بردم.
چه توضیح جالبی

اصلا من با قضاوت های یکطرفه مشکل دارم. میگم هرچقدر هم اون حرف و یا رفتاری که شخص رو اذیت کرده بد و غیر قابل توجیه باشه باز هم باید به طرف مقابل فرصت دفاع کردن داد. واگرنه حکم صادر کردن که ساده است‌‌...

سرزمین آفتاب شنبه 15 آبان 1395 ساعت 08:20 http://sarzamin-aftab.blogsky.com

واللا اکه من هجده می گرفتم کلا خودمو گم و گور می کردم که استاد منو نبینه و یه وقت نمره م رو کم نکنه
فکر می کردم زیادم داده...این دیگه چه دل خرسندی داشته که رفته اعتراض کرده و انصرافم داده

آره انصراف داد چون توقع نداشت کسی بهش حق نده و تند برخورد کنن‌.

رها- مشق سکوت یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 16:24 http://mashghesokoot.blog.ir

تو یکی از فیلم های آقای مخلملباف یه قاضی بود که قضاوت رو کنار گذاشت
مضمون دیالوگی که گفت همیشه ی همیشه تو ذهنمه
میگفت به دلایل آدما که نگاه میکنم، بهشون حق میدم اما به نتیجه ی کارهاشون که نگاه میکنم، باید براشون حکم صادر کنم

چه حرف قشنگی زده. کاش برام میگفتی کدوم فیلم...

شمسی خانم دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت 08:31

بابا بی خیال حالا گیرم که 20 هم بشن مگه قراره برن تو ناسا استخدام بشن.
بیشتر شبیه لج بازی بوده تا پیگیری حق و حقوق!

اره یکم اوضاع پیچیده تر از یه نمره ساده بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد