هفتگ
هفتگ

هفتگ

مادر است

از بچگی پر شر شور بودم و عشق فوتبال،لاجرم اکثر اوقات زخم و زیلی بودم و طبیعتا این مامان بود که زخم ها رو میبست وتو نوجوانی که تو زمین خاکی و چمن فوتبال بازی میکردم  تو چمن بیشتر شکستگی و در رفتگی بود اما تو زمین خاکی زخم های ریز و درشت عایدم میشد که بازهم مامان بود و دواگلی جهت بانداژ... بعد از مصدومیت شدید و خداحافظی با فوتبال سفت و سخت کمتر آسیب میدیدم اما اینبار نوبت استادیوم رفتن بود و پارگی گلو که هر بار بعد از برگشتن  طبیعتا بازهم مامان بود و چهار تخم و خیسانده و جوشانده برای اینکه صدام دربیاد.

بخاطر علاقه شدید من به فوتبال  و تماشای اون مامان هم تقریبا با اکثر تیم ها و لیگهای معتبر فوتبال جهان آشناست  حالا همه اینا رو گفتم تا اینو بگم که طی همین جام جهانی اخیر که پریروز تموم شد  تو یه گروه دوستانه  کوچک پیش بینی بازی ها شرکت کردم وقتی مامان حساسیت من رو نسبت به نتایج خاصی میدید پرسید جریان چیه که براش گفتم جریان رو، اول بازی میگفت چند چند پیش بینی کردی و از وسطهای مسابقه شروع میکرد زیر لب دعا خوندن اینو این اواخر فهمیدم که بهش گفتم بی خیال پای معصومین رو واسه فوتبال وسط نکش،خلاصه  پریشب که مسابقات تموم شد وقتی متوجه شد سوم شد برای شام از بیرون کباب گرفت مادر است دیگر...