هفتگ
هفتگ

هفتگ

(( دوستی ای به فدات جون و دلم))

سمیر و عبدالله

کوتولهٔ معلول سمیر، زادهٔ خانواده‌ای مسیحی بود. سمیر بر پشت دوش دوست نابینایش عبدالله به این‌سو و آن‌سو می‌رفت. عبدالله در خانواده‌ای مسلمان متولد شده بود.

سمیر بر دوش عبدالله در رفت‌وآمدهایش به او وابسته بود و نقش چشمهای عبدالله نابینا را داشت، در کوچه پس‌کوچه های دمشق با راهنمایی‌های خود، عبدالله را از چاله‌ها و پستی و بلند‌ی‌ها بر حذر می‌داشت. یکی می‌دید و دیگری راه می‌رفت و اینچنین همدیگر را کامل می‌کردند.

مسیحی معلول بود و مسلمان نابینا. هر دو در کودکی یتیم شده بودند و بدون سرپرست در اتاقی با هم زندگی و با هم کار می‌کردند.

سمیر قصه‌گو بود و در یکی از قهوه‌خانه‌های قدیمی و معروف دمشق برای مردم قصه می‌‌گفت و عبدالله روبروی همان قهوه‌خانه  نخود و لوبیای داغ می‌فروخت و به قصه‌های دوستش گوش می‌‌داد.

سمیر پیش از عبدالله درگذشت، عبدالله به شدت متاثر شد، بطوری که مدام می‌گریست، و درنهایت تنها یک هفته پس از مرگ سمیر او هم درگذشت.

 این دو مرد ساده‌دل، که دین یکدیگر را نفهمیدند، با هم زندگی کردند و به انسانها نشان دادند که ما بدون درنظر گرفتن دین‌مان به هم نیاز داریم.

ــــــــــــ

منبع: اینترنت

نظرات 2 + ارسال نظر
فانوسدار چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت 09:42

سلام
همه ی ادیان شاخه های یک تنه اند ،اگر دیندار راستین باشیم با هم بیگانه نیستیم.
اما حکایت همچنان باقی است:
دنیای مسیحیت سوارو مدیر جهان است و دنیای اسلام پیاده و تحت هدایت و گرفتار نخودولوبیا

سلام
با بخش اول حرفت موافقم...
نمادین دیدن این قصه هم همونجور که گفتی میتونه درست باشه هر چند به نظرم قصد راوی همدلی و دوستی بوده، نهایتا اینکه به زعم من مدیریت جهان در حال حاضر در دست قوم یهود هست.

فرنوش پنج‌شنبه 6 دی 1397 ساعت 13:25

نتیجه گیری فانوسدار چه جالبه!!

بله نگاه جالب و نماد گرایانه یی داشتند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد