هفتگ
هفتگ

هفتگ

چند میگیری به حرفام گوش کنی؟

یه اتفاقی چند بار تکرار شد، توجهم بهش جلب شد و بیشتر دقت کردم دیدم در اکثر موارد این موضوع تکرار میشه، حالا این اتفاق چیه؟

مسافرهایی که در مسیرهای طولانی تر مثلا بیست دقیقه نیم ساعتی طول میکشه شروع میکنن به حرف زدن و پیش کشیدن بحث های گوناگون البته اگه کس دیگه یی تو ماشین نباشه، مسایل شخصی و ریزترین اتفاق های زندگی زناشویی شون رو هم تعریف میکنن( این مورد در باره آقایون بیشتر اتفاق میفته اما خانومها هم کم تو این قضایا حرف نمی زنند) حالا نکته جالب چیه؟ وقتی زیاد حرف زدند پولی بیشتر از کرایه پرداخت میکنن و با اصرار این کار رو انجام میدن، البته موارد کمی هم داشتم که این دست افراد زمان رسیدن به مقصد پول کمتری پرداخت کردند و گفتن مشکلی نداره؟ خب بعد از این همه گفتگو مگه میشه بابت هزار یا دو هزار تومن چیزی گفت!

البته اون چیزی که بیشتر توجهم رو جلب کرده اون بخش اول که انصافا اکثریت هم هستن، یعنی مردم چقدر به مشاوره و شنیدن حرفهاشون احتیاج دارن، البته اینکه من یه آدم کاملا غریبه که امکان دیدار مجددمون نزدیک صفر هست تو این موضوع بی تاثیر نیست.

جورج برنارد شاو میگه:

از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاوریدکه مردم هرگز نصایح شما رو قبول نمیکنند، مگر اینکه وکیل مدافع یا پزشک باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند.

به نظرتون میشه مسافر کش رو هم به این طبقه بندی اضافه کرد؟

نظرات 10 + ارسال نظر
باغبان سه‌شنبه 11 دی 1397 ساعت 19:34

من جمله برناد شاو رو کاملا متوجه نشدم برا همین نمیتونم در مورد طبقه بندی نظر بدم!

چرا؟ معنی اش اینه که ما فقط به حرف کسانی گوش میدیم که بابت شنیدن حرفهاشون پول دادیم

باغبان سه‌شنبه 11 دی 1397 ساعت 19:38

یعنی اگر وکیل یا پزشک یا یکی که پول میگیرین برا شنیدن حرفای مردم نباشین دیگه هیشکی براتون زیاد و بیجا حرف نمیزنه؟

مطمینا آدم پرحرف به حضورش ادامه میده، برنارد شاو در مزمت پرحرفی اون جمله رو گفته

باغبان سه‌شنبه 11 دی 1397 ساعت 19:43

الان یعنی شما میگین جزو گروه سوم همونا که پول میگیرن هستین؟!
اگه چیزی که متوجه شدم درست باشهفکر نمیکنم بشه شمارو توی این طبقه بندی جا داد اگه موقع سوار شدن مطرح کنین که در صورت سکوت کرایه انقده و در صورت زیاده گویی انقد میشه گفت شما توی اون طبقه این. ولی چون نه شما نیتی اولیه برا گوش شنوا بودن و نه مسافر نیتی اولیه ای برا پرداخت کرایه بیشتر داشته شما در این طبقه بندی قرار نمیگیرین!

کاملا درست میگی، قضیه من برعکس جمله شاو هست

باغبان سه‌شنبه 11 دی 1397 ساعت 19:45

سلام

علیکم السلام

حمید سه‌شنبه 11 دی 1397 ساعت 21:38

چیزی که درباره‌ی نیاز به حرف زدن با یک غریبه گفتی درسته، ولی به‌نظرمن دلیل اصلی اینجور رفتارها تنهاییِ آدمهای امروزی هست. بشر طی هزاران سال به جزء کوچکی از یک کل بودن عادت کرده بود. بعد یکدفعه همه‌چیز با سرعت زیادی تغییر کرد. اول قبیله از بین رفت. بعد همبستگی فامیلی. حالا هم کم‌کم داره نقش خانواده کمرنگ میشه... یه زمانی آدمها هر وقت نیاز به حرف زدن داشتن این جمعها نیازشون رو برطرف میکرد. حالا این جمعها یا اساسا وجود ندارن، یا اگه وجود دارن کارکردشون رو از دست دادن. و آخرش شدیم این. آدمهای تنهایی که حرف زدن (درد و دل کردن؟) براشون حسرت شده... سرعت تغییرات از سرعت تطابق انسان با شرایط جدید بیشتر شده. و احتمالا تغییرات بزرگِ دیگری که در راه هست کار رو برای آدمهای این دوره‌ی گذار سختتر هم خواهد کرد...

باهات موافقم مثل همیشه خوب حلاجی کردی،
تنکیلو

نسیم سه‌شنبه 11 دی 1397 ساعت 23:24

شاید زیاده گویی بعضیا خسته کننده باشه اما حق بدین وقتی کسی برا شنیدن نداریم فرصت رو غنیمت میبینیم .
کاش یه وبلاگ بزنید و خاطرات خودتون و مسافراتون رو بنویسید.

با جمله اولتون موافقم و همیشه عادتم بوده شنونده خوبی باشم از دیرباز تا امروز...
اگه بدونم استقبال هست همینجا از خاطرات مسافرکشی بیشتر مینویسم.

ملیحه سه‌شنبه 11 دی 1397 ساعت 23:51

آقای موسوی اگه مسافر پرچونه ای گیرتون افتاد از قبل طی کنید کلمه شمار به جای کیلومتر شمار بزارین چون درددلهااین روزهاخیلی زیاده بدانید که خیلی تنهاس و یه گوش میخواد برا شنیدن حالاچند میگیری به حرفم گوش کنید

ملیحه خانوم والله ما به همون کرایه خودمون قانع هستیم.
اگه یه روزی هر کدوم از خوانند های هفتگ مسافرم باشن قطعا دربستی و رایگان میرسونمشون و تو کل مسیر هم سراپا گوش خواهم بود.

فرنوش چهارشنبه 12 دی 1397 ساعت 11:51

این تجربه ی شما در مورد پرداخت پول بیشتر از طرف مسافرایی که درد و دل می کنن به نظر من ربطی به نظر شاو نداره. دلیلی که به نظر من میرسه چیزی هست که خودتون اشاره ی کوچکی بهش داشتید. وقتی با یکی درد و دل می کنی تقریبا خودی میشه حتی شده برای دقایق محدود و ما ایرانیها کمرو و خجالتی هستیم بویژه در برابر خودی ها. بنابراین رومون نمیشه کرایه رو دقیق بدیم. یه کم بیشتر میدیم به خاطر اینکه حساب دقیق در مورد یه آشنا از لحاظ فرهنگ ما زشته. البته دلیل دیگه هم آبروداریه. یه کم بیشتر کرایه میدن که اگر درد و دلشون زیاد رو شما اثر گذاشته با این مبلغ به نظرتون برسه که بابا حالا زیاد هم بدبخت نشدیم که..
حتی اون درصد کمی که کمتر از کرایه پرداخت می کنن هم از همین فرهنگ ولی معکوسش بهره می گیرن. یعنی اولا ما دیگه آشنا هستیم نباید به اندازه ی غریبه ها حساب کتاب بینمون باشه. ثانیا من که الان گفتم چقد بدبختم تو هم انصاف داشته باش به من تخفیف بده!!!
و چون درصد این آدمای به خیال خودشون زرنگ از آدمای محجوب تو جامعه کمتره شما بیشتر تجربه ی کرایه ی بالاتر رو دارید.

بله ربطی به نظر شاو نداره، بلکه معکوسش هم هست...
کاملا درست تحلیل کردی و جالبه که اولین نفری بودی که به اونهایی که کمتر پرداخت میکنن پرداختی

تیراژه پنج‌شنبه 13 دی 1397 ساعت 01:41

دلیل اصلیش نه نصیحت شنیدنه نه نصیحت کردن، میخوان وقت بگذره، چی بهتر از یه صحبت هیجان انگیز ولو خصوصی با یک راننده یا مسافر که غریبه اس و بی خطر؟
با صحبتی که قراره با وکیل یا پزشک داشته باشیم فرق داره، تو این شهر بی در و پیکر هم احتمال دوباره هم مسیر شدن و شناختن یا آشنا از آب درامدن( به جای از آب در آمدن چی میشه گفت؟) خیلی کمه. بهترین فرصت هم برای ارضای حس نیاز به یه صحبت امن و هم گذراندن وقت. حالا اگر ته صحبت یه دوستی یا شماره رد و بدل کردن هم رخ داد که جای خود ! :))
+عنوان عالی بود، همچنین سوژه نویسی ات

نظرت درسته، اما ورود جنبه مالی قضیه رو برام جالب کرد...
مثل همیشه لطف داری

شمسی خانم شنبه 15 دی 1397 ساعت 09:08

روان پزشک ها یه جمله دارن که میگن ما باید بابت ویزیت زیاد پول بگیریم تا بیمار فکر کنه واقعا داریم براش کار مهمی می کنیم!!!
شاید دلیلش این باشه که آدم های غریبه هیچ خطری برامون ندارن. البته کار سختیه که سفره دلت رو برای همه باز کنی.

ایران پر شده از افرادی که به نحوی از انحا دچار مشکل روانی هستن، پر رنگ ترینشون هم عصبانیت و افسردگی هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد