هفتگ
هفتگ

هفتگ

سرزمین من

یه فامیل دور داشتیم که بین پنج شش تا دختر صاحب یه پسر شده بودن، اونقدر این پسر رو تحویل میگرفتن و بهش پروبال داده بودن که خودش هم باورش شده بود تافته جدابافته یی هست تو سنین هیجده نوزده سالگی اونقدر ازش تعریف و تمجید اغراق آمیز کرده بودن که باورش شده بود واقعا واسه خودش بردپیت و جورج کلنی هست و جنس مخالف براش میمیره،اما خب واقعیت چیز دیگه یی بود و علیرغم تموم امتیازات و پشتیبانی های پیدا و نهانی که ازش میشد تو خیلی از ارتباط هاش با جنس مخالف همون اول کار بد جور میخورد تو پرش و سرخورده میشد تو خانواده همچنان ازش تعریف و تمجید الکی  میشد حتی پیش میومد که بنا به خواهش های مادر خانواده یکی از خواهرها رشوه خوبی میگرفت و از بین دوستان و همکلاسی هاش کسی نقش  عاشق دلخسته و شیدا رو بازی میکرد جهت بازگشت غرور و بدست آوردن روحیه از دست رفته اش... نهایتا اینکه با کسی به سرانجام نرسید و عاقبت الامر خانواده مجبور شدن بفرستنش فرانسه...

حالا این موضوع رو چرا تعریف کردم  علتش اینه که اینروزها خیلی بیشتر از قبل از مسافرها تعریف و تمجیدهای اغراق آمیز راجع به ایران میشنوم اونقدر تبلیغات هدفدار راجع به ایران شده که عامه مردم باورشون شده واقعا اینجا بهشت روی زمین است وقتی خیلیا باور دارن مردم دنیا آرزوشونه اینجا زندگی کنن یعنی تبلیغات دروغین هدفدار به نتیجه رسیده است.

 کاش بفهمییم  ما بالاتر از دیگران نیستیم ایضا پایین تر از دیگران هم نیستیم ماهم مردمی هستیم مثل سایر ملل، تو برخی زمینه ها غنی تر و تو بعضی مسایل ضعیفتر از اقوام و ملتهای دیگر در این دنیا هستیم.


پی نوشت: من ایران رو با تموم کم و کاستی هاش دوست دارم و عاشق گذشته و حتی امروزش هستم برای من ایران نقش مادری رو داره که با تموم وجود میپرستمش.

نظرات 4 + ارسال نظر
مجید دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت 01:01

درود عباس عزیز.
ما باید درس واقع نگری بخوانیم. و البته درس خودباوری.
اینکه ما دست به دامان منجی می شویم ، یا تاریخ دو هزار و چند ساله، یا مذهب و ... هر چیز دیگری ، شاید بخاطر این است که هنوز باور نکرده ایم که باید خودمان باشیم.
چقدر حرف زدم رفیق!

درود مجید جان
کاملا درست گفتی کاش متوجه بشیم و بکار ببندیم، نه خودبزرگ بینی نه دست کم گرفتن خود...خیلی هم عالی حرف زدی دمت گرم

ریحانه دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت 13:21

واقعا یه سری فکر میکنن خارجیا آرزوشونه بیان ایران زندگی کنن؟
خوب اون یه سری واقعا ... هستن. (میخوام بگم کسخل ولی شما همون سه نقطه بزار تو کامنت ها که زشت نباشه)

والله برخی چنین نظری دارند، در مورد سلامت روانی شون هم نمی دونم چی بگم!

ملیحه دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت 20:43

ایران به خاک خسته توسوگند به بغض خفته دماوند
که شوق زنده ماندن من به شادی تو خورده پیوند
ایران اگر دل تورا شکستندتو را به بند کینه بستند
سرزمین من!

((رگت امروز تشنه عشق است
دل رنجیده خون نمی خواهد))
ای شکوه جاویدان

شمسی خانم سه‌شنبه 2 بهمن 1397 ساعت 09:28

این موضوع منو یاد این انداخت که وقتی دختر پسرهای جوون تازه با هم آشنا میشن معمولا وقتشون بیرون از خونه تو کافی شاپ و رستوران و ... میگذره. همه چی خوبه و چقدر احساس خوشبختی میکنن اما وقتی میرن زیر یه سقف اون وقته که میفهمن زندگی فقط تفریح کردن نیست کارهای خونه هست هزینه هست تعامل با خانواده ها هست و ....
تازه یادشون می افته زندگی واقعی خشن و بی رحم هم هست.
حالا حکایت این مهمون های خارجی هست یا ماها که برای یه مسافرت کوتاه میریم غرب و شرق دنیا. مهمون معلومه که بهش خوش میگذره. جاهای دیدنی رو می بینیم خوراکی های لذیذ می خوریم و .... اما زندگی یه معنی دیگه داره. فکر کنم از این نظر همه جای دنیا آسمونش یه رنگ باشه!

چقدر جالب از این زاویه نگاه نکرده بودم، کاملا درست گفتی اینجوری هم میشه دید. بله خیلی از تفاوتها ناشی از این اختلاف دیدگاه و عدم تطابق خواسته با واقعیت است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد