ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تا همین چند وقت پیش ، در میدان انقلاب تهران ، یک پل عابر پیاده بود روی خیابان کارگر جنوبی .
برای من شهرستانی ، که به واسطه کار یا رفتن به ماموریت های کاری، هر از چند گاهی به تهران می امدم ، همه ی تهران خلاصه می شد در خیابان انقلاب و میدان انقلاب!
اول کتابفروشی ها بودند که انگار یکی از رسالت های من در دنیا، مرور و گذر هزارباره در کتابفروشی ها و از جلوی آنها بود!
دوم خود میدان انقلاب بود که از هر نقطه ی تهران به هر نقطه ای دیگر که می خواستم بروم، باید حتما از مبداء به میدان انقلاب می آمدم و از انجا توزیع می شدم !!!!
و سوم آن پل عابر پیاده بود .
پلی که هر بار به تهران می امدم، دست کم بیست دقیقه ای روی آن می ایستادم و گاهی خیره ی شمال تهران می شدم و گاهی خیره ی جنوب!
اسم ان پل را گذاشته بودم: مرز بین خاکستری و سیاه!!
این همه روده درازی کردم که بگویم سال ۹۷ دارد می رود! دارد شرش را کم می کند. سال ۹۷ برای من و خیلی از هم نسل های من مثل همان پل عابر پیاده میدان انقلاب بود. مرز بین خاکستری و سیاه.
و بقول دوستی دوست داشتنی : مرز بین سیاه و مشکی !!!
اما می رود . این سال هم می رود و خیلی ها هم که زیادی مانده اند می روند.
سال نوی همه تان سالی شاد و سبز و سپید ....
این نیز بگذرد
اماااااااا عمر ما هم گذشت.
امید به اینکه روزگار به از این شود.
سال نو شما هم سبز و شاد
برای من مرز بین دودی روشن بود و ذغالی هنوز مونده تا سالهای خاکستری...
حول حالنا الی هشتادوچار....
سایه ی بزرگترها سلامتی و عزتتون برقرار