هفتگ
هفتگ

هفتگ

بنیاد گرایی

- بنیادگرایی مذهبی: عارضهٔ جانبی تنبلی مغز؟

یافته‌های «علوم اعصاب»، نشان می‌دهند که بنیادگرایی مذهبی می‌تواند نتیجهٔ تنبلی ذهنی باشد. شواهد نشان می‌دهند پذیرش یک مدعا، بسیار ساده‌تر از رد آن است چراکه برای رد یک ادعا می‌بایستی به دلایل مخالف آن ادعا بی‌اندیشیم. 

«سم هریس» در سال ۲۰۰۸ در سری آزمایشاتی با دستگاه fMRI تلاش کرد تا نشان دهد فعالیّت مغزی، وقتی به یک حقیقت عینی فکر می‌کنیم تا وقتی که به یک موضوع انتزاعی فکر می‌کنیم چه تفاوتی دارد. نتیجهٔ جانبی این پژوهش آشکار ساخت وقتی افراد به گزاره‌هایی باور ندارند، مراکز بیشتری از مغز آنها فعال می‌شوند. روشن شد که باور نکردن، در قیاس یا باور کردن به انرژی مغزی بیشتری نیاز دارد. به بیان دیگر، باور کردن آسانتر از شک کردن است. 

نتایج این پژوهش حاوی تلویحات گسترده‌ای است؛ اگر افراد در جامعه‌ای رشد کنند که «مغزشویی مذهبی»، بیش و پیش از «تردید علمی» به آن‌ها آموزش داده ‌‌شود یا اساساً تردید علمی هیچ وقت به آنها شناسانده  نشود‌، می‌توان پیش‌بینی کرد که تردید برای آنها بسیار دشوار خواهد بود، درچنین جامعه‌ای بسیاری از افراد با تغییراتی اندک باورهای پیشین را می‌پذیرند.

دستهٔ دیگری از پژوهش‌های روانشناسی، نشان می‌دهند که کودکان، اغلب اوقات هر چه بشوند را باور می‌کنند چرا که «شک» نیازمند مهارت‌هایی چون شاهدمحوری است. به بیان دیگر، «خوش‌باوری» در انسانها میلی طبیعی است.

با این حال آنچه حائز توجه است این که این فرآیند خوش‌باوری اگرچه در کودکان شایع‌تر است اما در بزرگسالان هم دیده می‌شود.

این نتایج، به ما راه‌حلی بالقوه برای مشکل بنیادگرایی مذهبی پیشنهاد می‌دهد. حتی در فرهنگ‌های غربی، کودکان از زمانی که بتوانند حرف بزنند و ارتباط برقرار کنند، به جای اینکه پاسخ‌های قانع‌کننده دریافت کنند برای پرسش‌های حیاتی‌شان، با پاسخ‌هایی خرافی و مذهبی روبرو می‌شوند. موضوعاتی چون فرگشت حتی در کشورهای پیشرفته هم از موضوعات دروس اجباری نیستند. تغییر سیاست‌های آموزشی به شکلی که کودکان از همان سنین پایین به جای مواجهه با خرافات مذهبی با اطلاعات علمی مواجه شوند، می‌تواند تاثیراتی عمیق به همراه داشته باشد.

از این گذشته می‌بایست در نظر داشت که مفاهیم پیچیدهْ علمی، تا حد ممکن بایستی همه فهم و ساده بشوند. البته ایدهٔ ساده‌سازی و همه فهم‌کردن دانش، برای بسیاری دانشمندان مساوی با کفر است امّا از آنجا که در نبرد میان دانش و مذهب، این برنده است که همهٔ ذهن‌ها را به سوی خود می‌کشد،‌ می‌بایست هزینهٔ اندکی بی‌دقّتی علمی را به جان خرید. افرادی چون «بیل نای» و «دگراس تایسون» در این زمینه بسیاری موفق عمل کرده‌اند. 


منبع: اینترنت

نظرات 2 + ارسال نظر
تیراژه دوشنبه 28 مرداد 1398 ساعت 18:01

گمونم ساده اش یه جورایی میشه همون چند جمله که تو یه متن زمان دانشگاه نوشتم
"تعصب جایی شکل میگیره که آدم ها یا در چیزی منفعتی میبینند یا از فکر کردن در موردش گریزانند. "

اون منفعت هم ذهنیه، آرامش فکری در قبول کردن بی چون و چراست برای عامه تا کنکاش

نسیم سه‌شنبه 29 مرداد 1398 ساعت 00:52

به تغییر اندیشیدن یا تغییر دادن هر چیزی انرژی زیادی میخواد.
قانع کردن افراد علم و جسارت میخواد که بعضیا دارن وخوشا به حالشون

بله درست میگی افراد عالم واقعی هم خوش به حالش،هم دمشون گرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد