هفتگ
هفتگ

هفتگ

احوال

مقاومت بعضیا در مقابل فهمیدن، باور کردنی نیست.

غم غریب بودن تو، وطن  وسعت غیر قابل اندازه گیری داره.

بارون همه چیز رو میشوره و میبره، جز زنگار دل چروکیده رو.

احترام احترام میاره، اما عشق و محبت ... بگذریم!

قفس برای مرغ عشق، بهترین خونه ست و دنیا با همه ی عظمت و پهناوریش برای عقاب یه زندون.

هر بازگشتنی شکوهمندانه نیست اما خونه همیشه امن ترین جای دنیاست.

اگه کل عالم بشه یه انگشت دونه، اونی که پیدا نشدنیه، یافت نمیشه که نمیشه...

نظرات 11 + ارسال نظر
سید محسن چهارشنبه 20 فروردین 1399 ساعت 17:43

درود بر شما----آقا رمزدار فرمودید کلا راههای ارتباطی را بستید.هی میخواستیم عرض ارادت کنیم نمی شد. شکر که راهها باز شد....وبلاگتان را که قرنطینه بکرده بودید؟؟؟
یک جمله برای هدیه بشما
هم انتخاب با شماست.هم مسئولیت انتخاب با شماست. شما یا تاثیر پذیری را انتخاب
میفرمائید.یا تاثیر گذاری را--- با قصد خود بر جهان تاثیر بگذار و زنده بمان

سلام
والله کار بلاگ اسکای بود من از این خلقیات ندارم!
سپاس از لطفتان
مسولیت انتخاب با ماست ولی تو انتخاب کمترین حق رو داریم بلکه بیشتر مجبوریم.

سید محسن چهارشنبه 20 فروردین 1399 ساعت 17:48

درود بر شما----دوست دارم با شما شوخی کنم...ببخشید
آقا قپون خیلی بزرگی را اختیار کرده اید برای شما خیلی سنگینه و برداشتنش هم درست نیست .آخه کی گفته یک نفر میتونه قپونی را برای وزن کردن کل آدما انتخاب کنه
آقا لطفا کوتاه بیا ..همین قضاوت در مورد اطرافیان و دوستان و فامیلها و همکاران هم خودش کار آسانی نیست

سلام
شوخ طبعی، از بهترین خلقیات آدمیست، روحیه شادتان مستدام
من کی و کجا ترازو به دست گرفتم که سبک یا سنگین باشد؟
صرفا بیان نظرم بود ولا غیر

منجوق چهارشنبه 20 فروردین 1399 ساعت 21:01 http://manjoogh.blogfa.com/

فقط اون جمله اولت اینقدر زیادن این ها

واقعا فراوانند و کاریش نمیشه کرد

حمید پنج‌شنبه 21 فروردین 1399 ساعت 00:53

جدیدا دارم به این نگاه میریم که "یافت نشدن" نه یک زنجیره از تصادفها، بلکه سرنوشتِ بعضی آدمهاست

بقول شاعر(( به دنیا رزق ما غم خوردن آمد
نشاید خوردن الا رزق مقسوم))

سید محسن پنج‌شنبه 21 فروردین 1399 ساعت 13:04

درود بر شما---با عرض معذرت از اینکه پیام من رابطی به مطلب شما ندارد--پیام من یک هدیه است. در فرصت مناسب مطلب شما را خواهم خواند.-ضمنا آدرس وبلاگم را در زیر متن نوشته ام

هر انسان علاوه بر شناختن راههای رسیدن به مقصود باید بداندکه در جهان
نیروهائی هست که انسانها و حیوانات و هر موجود جانداری را هدایت میکند
نیروهائی که زندگی و مرگ ما را در دست دارند.
http://telon4.blogfa.com/

سلام
حتما سر خواهم زد

سید محسن جمعه 22 فروردین 1399 ساعت 15:24

خواسته و ناخواسته در بند کلماتیم، کلمات قادر به بیان تمامیت احساس ما نیستند—
گاهی بدون کلام و صرفا با احساست با جهان ارتباط بر قرار کن

کلمات عاجزند، اما آدمی جز کلمات سوتفاهم‌ ساز ابزار دیگر در دست ندارد
احساسات پایه اصلی برداشت اشتباه هستند.

سید محسن جمعه 22 فروردین 1399 ساعت 22:05

درود بر شما----بینائی -شنوائی-لامسه---بویائی -چشائی جمعا میشود 5 حس که وقتی میخواهیم به کل آنها اشاره کنیم باید جمع ببندیم و بگوئیم احساسات. آن احساسات که شما فرمودید با این احساسات فرق دارد برادر عزیز--اما عرض کرده ام مثلا وقتی غذائی را میخوری بدون کمک از کلمات صرفا مزه آش را عمیقا درک کن.
لطفا بفرمائید آدمی از سایر مزایای خود که یکی از آنها ارتباط بدون کلام با جهان هستی است غافله
خوشم میاد با شما گفتگو کنم---موفق باشید

سلام
جناب موسوی
شما که متوجه منظورم شده اید، انصافا تجاهل نفرمایید.
بله منظورم همان عواطف هست که احساسات هم بکار میبرند، کلمات در عین نقصان صراحت دارند برخلاف عواطف و احساسات که بیشتر به برداشت شخصی که عمدتا درونی هستند برمیگردد...
(( در آغاز کلمه بود))
........
بسیار خرسندم که شخص مطلع و باسوادی چون شما که به کلام دقت دارد اینجا را میخوانید و نظرات متفاوتتان را ابراز میدارید.
سپاس از لطفتان

سید محسن جمعه 22 فروردین 1399 ساعت 22:10

درود بر شما---توضیح کوچکی در مورد نیروهائی که در مرگ و زندگی ما موثر هستند
نمونه بارزش همین کرونا است..در حقیقت کرونا و یا سرعت ماشین و یا ریزش کوه و بهمن و یا هر نوع اتفاق غیر منتظره ائی نیروئی است که باعث مرگ و یا زنده ماندن ما شده اند
لازم است ما در اقدامات و تصمیم های خود مراقب نیروهای باز دارند و یا پیشبرنده باشیم

سلام
متوجه منظورتان شدم، اما به نظرم درصد جبر در زندگی آدمی چندین برابر اختیار است.

سید محسن شنبه 23 فروردین 1399 ساعت 14:06

گفتگوی درونی .بند ناپیدای کلام در ذهن ماست.ذهن خود را خلوت کنید تا
بندهای اسارت کم شوند

گفتگوی ذهنی، بیشترین میزان کلامی است که هر انسانی بکار میبرد، کاش بشود ذهن را خلوت کرد ای کاش

سید محسن یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 16:12

درود بر شما---وقتتان بخیر--حاضرید ادامه بدهیم؟
انسان به جز کلمات سوء تفاهم ساز ابزارهای دیگری هم دارد.مطمئن باشید.
با من بیک سفر دور و سریع بیائید
از همه چیز خیلی فاصله میگیریم در چشم انداز ما یک گوی بزرگ وجود دارد...این گوی جهان هستی است(با امید به دانائی شما توضیح را لازم ندانستم) و گوی دوم قوانین جهان هستی است
در قوانین جهان هستی چیزی بنام ترحم و گذشت وو....وجود ندارد و هیچ پدیده ائی قادر به تخلف از این قوانین نیست ولی استثنا انسان قادر است با انتخاب درست بعضی از قوانین به نتایج محتوم آن انتخاب برسد و البته که باید انسان مسئولیت انتخاب خود را هم بپذیرد و گوی سوم خداست که هیچ توضیحی برایش ندارم
رسیدن شما بخیر
حالا هدیه روزانه به خدمتتان

بعضی از لغات متعلق به موجودات فانی نیست---مانند-----همیشه-----

سلام
وقت شما هم بخیر
بله مایل به ادامه گفتگو هستم البته زیر همین پست.
به وجود هر سه، گویی که نام بردید باور دارم اما تفاوت نظرم با شما در این است که معتقدم انسان بعلت ضعف،عدم آگاهی،و اینکه ذره ای بسیار ناچیز در عالم هستی است، کمترین میزان شناخت را نسبت به سه گویی که نام بردید دارد و همین جهل باعث شده اساطیر و مذاهب در طول تاریخ بوجود بیایند.

سید محسن یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 16:21

درود بر شما---اول کلام بود---بله کتاب عهد عتیق با این جمله آغاز شده است.وخیلی هم پر معنا و زیباست و در قران هم با کلمه اقرا
دین اسلام شروع میشود ولی قرار نگذاشته اند که ما در کلام فریز شویم. شما احساسات را پایه اصلی اشتباه میدانید---در عرایض بنده هرگز دو نفر در نظر نیست خطاب من منحصرا به یک فرد است حالا
چگونه احساس سوزش از اسید و یا حرارت میتواند احساس اشتباهی باشد البته در همان لحظات وقوع چون بعدا ممکنه ما با تفسیر خودمان موضوع را بطور دلخواه توضیح دهیم و جان کلام منهم همین جاست.عرض کردم با اتفاقات جهان هستی بدون دخالت کلمه ارتباط بر قرار کنید. چه نیازی هست زمانی که احساس شیرینی از شکر را حس میکنیم بخودمان بگوئیم داریم شیرینی را حس می کنم به به
بنظر من همان حس شیرینی برای دریافت مفهوم شیرینی کفایت میکند
بازم بگم؟ عزیز ومحترمید

سلام
با بخش اول پیامتان موافقم
بله اگر احساس نیازی به انتقال نداشته باشد قطعا ایجاد سوتفاهم نخواهد کرد، اما جنابعالی هم تایید میکنید که بقول افلاطون ((انسان مدنی بالطبع است)) لاجرم ارتباط انسانها شکل میگیرد.احساس وقتی صرفا با حواس پنجگانه و تغییر حالت چهره یا همان زبان بدن منتقل شود منشا سوتفاهم میگردد اما کلام صراحت دارد( هرچند زبان و کلام هم توانایی کامل و صد در صدی جهت انتقال صحیح احساس را ندارد) بنابراین کلام و سخن راه مطمئن تری جهت ارتباط است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد