هفتگ
هفتگ

هفتگ

بشقاب کرونا یاب

- دستاوردهای علمی رژیم‌های استبدادی؛ شوخی‌های تلخ روزگار ما

دیکتاتور چین گول دروغ‌های خودش را خورده بود و گمان می‌کرد که دانشمندانش نوابغی هستند که می‌توانند برای هر مشکلی راه‌حلی علمی بیابند. «مائو» موقعی که با معضل گرسنگی فراگیر در کشورش مواجه شد از دانشمندان تحت امرش درخواست کرد روی این موضوع کار کنند و راهکاری ارائه دهند. به زودی راه حل پیدا شد و مائو به ملت گرسنهٔ چین مژده داد که دانشمندانش جلبکی را کشف کرده‌اند که هر کسی با پرورش آن و خوردنش می‌تواند به راحتی مشکل کمبود پروتئین در رژیم غذایی‌اش را حل کند. مائو اضافه کرد که مزیت بزرگ این جلبک این است که در ادرار انسان رشد می‌کند. او از مردم خواست که از همین حالا به پرورش این جلبک مشغول شوند و بیش از این دربارهٔ کمبود مواد غذایی نق نزنند.

«استالین» هم در شوروی با مشکل مشابهی روبرو بود اما راهکارش متفاوت بود. او تئوری‌های علمی دانشمندنمایی به اسم لیسنکو را مورد حمایت قرار داد. لیسنکو ضمن بورژوایی خواندن علم ژنتیک، مدعی شد که می‌تواند با پیوند زدن گیاهان به یکدیگر و منع کامل استفاده از کود و آفت‌کش‌ها، در زمستان محصولات گیاهی را رشد دهد و سیبری را سراسر سبز کند و میلیون‌ها درخت پرتقال در آن بکارد.

استالین به قدری از این ایده‌ها خوشش آمد که لیسنکو را وزیر کشاورزی کرد و اجرای تئوری‌هایش را الزامی کرد و مخالفان تئوری لیسنکو را زندانی یا اعدام کرد .به این ترتیب میلیون‌ها کارگر کشاورزی به کار گماشته شدند تا  بر اساس تئوری‌های لیسنکو سیبری را سرسبز کنند و در زمستان غلات کشت بدهند.

اما نتیجهٔ کار، چیزی جز تشدید قحطی و گرسنگی نبود.

حالا هم اوضاع فرق چندانی در جهان دیکتاتورها نکرده است و در بر همان پاشنهٔ قدیمی می‌چرخد. دستاوردهای علمی رژیم‌های استبدادی شوخی‌های تلخ روزگار مایند.


بیژن اشتری،

نویسنده و مترجم


نظرات 6 + ارسال نظر
حمید دوشنبه 8 اردیبهشت 1399 ساعت 12:01

همیشه وقتی به این تشابهات تاریخی برمیخورم، در کنار تمام احساسات دیگری که دارم، تعجب هم میکنم. تعجب از این‌که چرا خود اونایی که نقش اول این داستانها هستن این تشابهات رو نمیبینن یا به فکر وادارشون نمیکنه

غرور دیکتاتور ها باعث میشه، فکر کنن اونها با بقیه فرق دارن و دقیقا از همین نقطه ضربه میخورن

منجوق دوشنبه 8 اردیبهشت 1399 ساعت 16:56 http://manjoogh.blogfa.com/

مساله اینه که فقط اون دیکتاتورها نیستن که این چیزها رو باور میکنن بلکه جمعیت کثیری هم اینها را باور می کنند حتی سفت و سخت تر از خود دیکتاتورها

هر ایده ای فارغ از میزان عقلانیت اش،هوادارانی دارد که گاها از خود صاحب ایده بسیار بیشتر برای اون ایده گریبان چاک میکنند.

شیرین دوشنبه 8 اردیبهشت 1399 ساعت 23:13

ببخشید دوست عزیز که حرف هایم تکراری ست، ولی موضوع اینجاست که دیکتاتور نفع دارد از به هم بافتن این اباطیل و اراجیف. ماله کشانش ولی، آن دجالّه هایی هستند که بخاطر سق زدن پس مانده های سفره دیکتاتور توی سر بقیه می زنند تا این اباطیل را باور کنند.
سرتان سلامت. مراقب خودتان باشید

این حرفها شاید تکراری باشن ولی متاسفانه بیانگر حقیقتند...
برخی چنان در یک نوع نگرش غرق میشن که در به روی هر نوع انتقادی میبندند.

سید محسن سه‌شنبه 9 اردیبهشت 1399 ساعت 00:50

درود بر شما--اگر چه شکایت کردن کار بیهوده ائی است---اما شکایت نکردن هم بسیار دشوار است. انسانها در یک نسل و یا یک دوره بسیار شبیه هم خلق شده اند و در مسائل پایه خیلی بهم شبیه هستند که یکی همین پذیرش دیکتاتور است. این دیکتاتورها نیستند که اراده کرده و دیکتاتور شده اند..بلکه نیازی حیاتی جامعه است که فرد قدرتمند را به دیکتاتور تبدیل میکند.. طرف یک پاش دم گور بود و انواع بیماریها را هم داشت و هیچ قدرتی هم نداشت ولی مردم عکسش را در ماه می دیدند.اگر در برابر این مردم دیکتاتور نبود حتما ؟؟؟؟؟

سلام
با شما موافقم این افراد ظلم پذیر هستند که ظالم دیروز و دیکتاتور امروز را بوجود می آورند.

سید محسن سه‌شنبه 9 اردیبهشت 1399 ساعت 12:57

*چگونه حس دیدن یک گلسرخ را بگوئیم؟ در حالیکه او را دیده ایم

احساس سوختن به تماشا نمی شود.

سید محسن چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399 ساعت 14:13

درود بر شما---احساس سوختن مر بوط به حس بساوائی است که اتفاقا آنهم غیرقابل وصفه---عرض من اما این است هر حس(بینائی---بساوائس--چشائی--....)خودشان دریافتهایی دارند که میتوان آنها را بصورت مستقل و بدون نیاز به کلمه درک کرد---در درک حس های دیگر غیر از شنوائی نیازی به کلمه نیست واقعا

سلام
حرف شما درست است، اما وقتی نیاز به انتقال یا به اشتراک گذاشتن آن احساس باشد ناگزیر به استفاده از کلمه هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد