هفتگ
هفتگ

هفتگ

سلام.نوشتن در این وبلاگ برام شیرین بود و دوست داشتنی.یکی دو هفته ی اخیر اتفاق هایی افتاد که دوست نداشتم و اساسن آدم هرگونه مبارزه ،مباحثه،توضیح،تشریح،تنویر ،چانه زنی و غیره نیستم .احساس می کنم به دلیل چندین سال فاصله از فضای وبلاگ شدیدن در شناخت و تحلیل مخاطب دچار ضعف و لغزش هستم.اینه که ترجیح می دم جایی بنویسم که شان ش رو خودم معلوم کنم و وام دار مخاطب یا هر دوست دیگری نباشم.دو تا کلیک برای باز شدن یک صفحه که ارزش این حرفا رو نداره که.ترجیح می دم جای ساختمان دلباز و نورگیر و فول امکانات اینجا توی آلونکی بنویسم که ده تا مخاطب داشته باشه هم نسل و هم فکر خودم.من تمام عمر منت دار کسی نبودم و نمیشم.کمی هم از کودکی لوس و لجباز و افاده ایی و چیزهای دیگه هستم.اینه که با اجازه دیگه اینجا نمی نویسم.طبقه همکف خالی. مخلصیم.

نظرات 68 + ارسال نظر
ارش پیرزاده یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 22:32

فرناز جان از ابن نرم تر هم می شد مثلا همین که یک پست کامنت نداشته باشه یعنی استقبال نشده نویسنده خودش می فهمه .....
در ضمن انتقاد تعریف داره ... اولین شرط انتقاد اینه که به قصد اصلاح طرف باشه ... من هم خواننده این وبلاگم و هم یه روز اینجا می نویسم برای همین به قسمت های مدیریتی دست رسی دارم و به پیغام های خصوصی دست رسی دارم ...حتی یک پیام خصوصی هم نداشتیم ... در صورتی اولین قدم برای اصلاح گفتن انتقاد در فضای دو نفره است ....
بر فرض که از پست ایشون خوشتون نیومد ... از 800 نفری که اینجا رو می خونند کسی به عقلش نرسید از این راه انتقاد کنه ....از طرفی در قسمت مدیریت به ای پی کامنت گذارها هم دست رسی داریم من خودم شخصا کسانی دیدم که باید ای پی هستند و با اسم های جعلی کامنت های متفاوت می زارند
خب شما به این کارها می گید اصلاح ؟

ارش پیرزاده یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 22:54

مثلا چیزی که منو شوک کرد این اقا یا خانم اجاره نشین بود ایشون خیلی محترم هستند ولی با اسم الما توکل اومدن و هر چی دلشون خواسته به خانم اکبری گفتن واقعا جای تاسف داره

فرناز به آقای باقرلو یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:01

افزایش بازدید امروز به خاطر اینه که یه عده بیکار از صبح پای سیستم نشستن و مدام صفحه رو ریفرش می کنن و منتظرن یکی کوچکترین انتفادی بکنه تا حس خود روشنفکر پنداری شون رو بروز بدن. شما انتظار داری روزی که پست بی حاشیه نوشته میشه همینقدر بازدید کننده داشته باشه؟! مگه پستهای اقای پیرزاده بالای 100 کامنت نداشت؟ اکثر پست ها حرفی رو برای گفتن باقی نمیذاره و اکثرا به جای نظر اگه خوششون بیاد لایک میدن یا اگه خوششون نیاد حرفی نمی زنن و اگزیت می کنن.
ما چکار کنیم که مثل شما اسم و رسمی نداریم و اگه اسممون رو بنویسیم کسی ما رو نمی شناسه؟ انتظار دارید تو کامنتها بیوگرافی بدیم؟ در ضمن رسم غلط اینجا اینه که اونایی که اینجا همو می شناسن هر مطلبی که بنویسن ولو جوک های چرند و قومیتی آشناها که مثل شما نام خانوادگی شون هم می نویسن فقط از هم تعریف و تمجید می کنید و حتی کوچکترین انتقاد بهتون برمی خوره. اگه میخواین فقط به به و چه چه بشنوید بهتره به جای اینکه سر خواننده های وبلاگ منت بذارید و از مزایای صفحه های اجتماعی بگید برید تو پیج هاتون و هر کاری علاقه دارید انجام بدین. من نوعی قلم کسی رو دوست دارم بخونم که برای من مخاظب ارزش قایل باشه

شادی یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:07

حالا که اینطور شد..از آقا طیب میخوایم لطف کنن و بازم بنویسن...عقب نشینی بخاطر چند نفر بی اسم و رسم که مشخصه قصد شرارت و شلوغکاری و توهین دارن درست نیست...
بخاطر اینهمه دوستداران قلم تان ..بمانید...تا هفتگ قویتر ادامه بده..
ممنون

طاها یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:09 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام به همه مخصوصا جناب پیرزاده
من اون پست رو کلا نخوندم،یعنی اون روز وقتی دیدم پست طولانیه و فقط لطیفه هست نخوندم. و نمیدونم توش چه خبر بود پس نقدی به اون پست ندارم اما به حرف جنابعالی که میگین نظر خصوصی نقد دارم.بنده یکبار تو قسمت تماس با من وبلاگتون سوال پرسیدم کسی جواب نداد،یک بار هم تو نظرهای عمومی.جسارت بنده رو ببخشید اما اگر کسی هم خصوصی مینوشت احتمالا پاسخی در کار نبود!!!ضمن اینکه برای آقای مسعود و تصمیمشون احترام قائلم گرچه دوست دارم که بازهم بخونمشون.

شاد باشید و سلامت

آرام یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:14

من از پست قبلتون از بعضی قسمتاش خوشم نیومد ولی دوسم ندارم که ننویسی ...نوشته های شما و اقای باقر لو و خانم مرجان و‌... همه رو خیلی دوس دارم ...شماها عین پازلید تصویر هفتگ با کنار هم بودن همتون شکل می گیره ... خب خواننده ها علایق و سلایق مختلفی دارن طبیعیه که یکی خوشش بیاد و یکی نه و طبیعی تر اینه که اجازه بدیم این سلایق ابراز بشه ولی وسیله ای نشه واسه کنار کشیدن خودمون ... حالا شما بیشتر متوجه شدی خواننده هات از چه طیفی هستن و اگر برات مهمه که حتما هست سعی می کنی دمکرات باشی و نظر اکثریت رو ملاک انتخاب موضوعاتت قرار بدی ... من دوس ندارم راه و چاهو به کسی نشون بدم که اصلنم بلت نیستم ولی زورمو زدم که بازم بنویسی ...

طاها جان یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:16

تو قسمت خصوصی نظرت ثبت نشده بود من همون روز تو که تو پست محسن رفتی و گفتی رفتم چک کردم اما اون روز که اون سوال پرسیدی یادم میاد حق باشماست باید جواب می دادیم حقیقتشو بخوای من نمی دونم چه جوری میشه فقط واسه یه نویسنده پیغام گذاشت از بابک می پرسم در اولین فرصصت برات کامنت می زارم فقط می دونم اگه کسی پیام خصوصی بزاره برای ما شش نفر قابل رویته و من پیامی از جانب شما ندیدم ببخشید بی تو جهی از تیم ما بود باید همون روز جوابتو می دادیم

ارش پیرزاده یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:19

ما کلا سه نظر خوصوصی داشتیم و به هر سه جواب دادیم به صورت خصوصی .... کامنت بالا از من بود

شادی یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:23

آرام جان فکرنکنم بحث مربوط به ابراز عقاید و سلایق باشه..که همه موافقن..بحث اینه که عده ای با غیض و کلمات توهین آمیز و بی ادبانه سعی در تحقیر دیگران دارن..اینه که برخورنده میشه...

الهام یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:25 http://elham7709.blogsky.com

سلام به اهالی ساختمون،
راستش من نه اومدم بگم وای کاش زودتر با قلمتون آشنا میشدم و ای کاش تجدید نظر کنید برای نوشتن، یا من خواننده پر و پا قرصونم!
نه!
کسی از من دعوت نکرد بیام هفتگ، کسی بهم نگفت همچین ساختمونیه که همه نویسنده ها دور همی دارن!
نه!
هر موقع حال میکردم نوشته های این آقایون رو توی وبلاگهاشون میخوندم و بیشتر وقتها کامنت نمیزاشتم که های! فلانی منم خوانندتما!
خودم هفتک رو کشف کردم، خودم دلم خواست بخونم. خودم دلم خواست جوکهای هفته پیش رو چهارتا درمیون بخونم. یه وقتایی حال نکردم و بعد یک هفته اومدم همه رو باهم خوندم.
اینا رو نوشتم که بگم نویسندگی یعنی حال کردن، لذت چرخش کلمات هرچند مفت یا پر محتوا برای دل خودت و گاهی بدون نظر و تقدیر و تشکر.
اینارو نوشتم که بگم اگر نویسنده ای هر جا حال کردی بنویس ،یه آلونک کم خواننده که خودت گفتی یا شهری پر رفت و آمد...
اگر هم خواننده ای هر وقت حال نکردی نخون و نظر نده بزار تعداد بازدید کم باشه اما مخاطب خودش رو داشته باشه، بی حاشیه، بی دعوا.
موفق باشید و قلمتون جاری.
نمیگم خبر بده کجا مینویسید! چون به جادوی نوشتن اعتقاد دارم و میدونم کلمات راه رو به من نشون میده.

غزاله یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:28

دلم میخواس شنبه ها بنویسین اما خب به تصمیمتون احترام میذارم.به خاطر چند تا از پستاتون که واقعا از خوندنش لذت بردم هم ممنون

طاها به جناب پیرزاده یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 23:33

ممنونم آقای پیرزاده عزیز

آزاده دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 00:13

آقا طیب!دوست متممی عزیز!
به تصمیمتون احترام میذارم.
اما ما اینهمه فایل رادیو مذاکره داریم آقا طیب! اینهمه درس خوندیم تو متمم. این بود نتیجه اش؟
شاد و سلامت باشید و ممنونم برای شنبه های اینجا.
(قبلا تو پستهاتون اشاره داشتید که متمم میخونید، به همین دلیل "دوست متممی" خطابتون کردم.)

گلنار دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 00:43

همۀ اینها سر احساس اهمیت شخصی ست که
هر کدوممون رو یک جایی گیر می اندازه.تمام چیزهایی که در ذهنمون مهمه به راحتی از زاویه ای دیگر که می بینیم میتونه مهم هم نباشه.این رقص و اعجاز زندگیست.

اهمیت داشتن و اهمیت نداشتن حرف آدمها هم در یک تناسبه.انتخاب به نوع دیدن ما بر می گرده.سبکبار و روان باشید.

آقای مسعود چیزی نوشتید, چیزی نوشتیم هر کدام از زاویۀ نگاهی که می شود مدام دیگرگون شود.
هیج کس در قدرت فهم دیگری نیست.بنابرین نگران ضعف در قدرت فهم و شناخت مخاطب نباشید.نه مهم است و نه شدنی.ممنون تا به همین جا و روزگارت نیک.

پرهون سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 12:28 http://printemps.blog.ir/

حیف. واقعا دوست داشتم مطالبتون رو. بخصوص این پست:

http://7tag.blogsky.com/1393/10/27/post-89

تیراژه چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 02:16

سلام آقا طیب ، جناب کرمی عزیز
همانقدر این خداحافظی از شما بعید است که آن پست
شأن هفتگ به نویسنده هایش است ، به نامی که زیر پست به عنوان نویسنده درج شده ، وگرنه یک یوزر و پسوورد که شأنی ندارد ، عینهو در و پیکر یه ساختمان . شأن خانه به صاحبخانه اش است، نه حتی به همسایه ها .
هنوز بر این اعتقادم که آن پست در شأن نامِ شما نبود اما ، اینجا پستهای زیادی از شما خواندم و گوشی رو کنار گذاشتم و به روبرو خیره شدم برای فکر کردن به حرفتون ، فکر کردم به کامنت گذاشتن ، بعضی وقتها کد کامنتدانی یاری نکرد و خیلی وقتها ذهنم برای کامنتی در شأن آن پست ، من به ندرت کامنت " خیلی خوب بود ، مرسی آقا طیب" برای شما نوشتم . به نظرم چنین کامنتی سردستی میامد برای پستهاتون ، چه اینجا و چه بارونی یک و دو ، گیریم مرور گر موبایلم خراب ، گیریم کد ارسال کامنتدانی رو اعصاب، بی انصافی بود بعد از مدتها سر رسیدم و عدل برای آن پست کذایی کامنت گذاشتم ، سکوت شایسته تر از اعتراضِ در لفافه بود و در شأن آن پستِ آقا طیب . ببخشید .
ممنون نوشتنتان هستم و خدانگهدارتان .

Bluish چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 10:02 http://bluish.blogsky.com

من چقد طبقه‌ی همکف‌‍و دوست داشتم. از همون موقعی که یه پستِ حالتِ روزنوشت توی این طبقه خوندم که توش درباره‌ی آلبوم کیوان کلهر نوشته بودین.
و چقد الان ناراحت شدم که دیگه اینجا نمی‌نویسین....

آری پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 22:45 http://ary-f.blogfa.com

حیفه وقتی آدم میون یه عده آدم خوب این جرو بحثا رو میشنوه ببخشید میخونه ناراحت می شه....شما همه روزهای زندگیتون جدی هستید؟مسلما نه یا وقتی یه کتاب که مجموعه داستانه رو میخونید ،همه داستاناش مثل همه؟ بازم نه توی وبلاگ همه نوع آدم خواننده وجود داره خوب فکر کنم آقا ی نویسنده میخواسته همه سلیقه ها رو در نظر بگیره.ضمنا خوانندگانمون باید ظرفیت شون رو بالا ببرن و اگه میخوان انتقاد کنن بهتره برای جلوگیری از جوسازی های احتمالی توسط ایمیل حرفشون رو بزنن.همدیگه رو برا یه لحظه خندیدن محکوم نکنید ..این دنیا آنی هست و در این آن مواظب ترک برداشتن دلهای رفیقان باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد