هفتگ
هفتگ

هفتگ

تله های کلامی

هفت یا هشت ساله بودم که با اولین چالش  ایدولوژی زندگیم روبرو شدم ...   نمی دونم کدوم یکی  از بچه های محل بهم گفت . آیا " خدا می تونه یه سنگی بسازه که خودش زورش نرسه که بلندش کنه ... "  من شاید چند ماه این دق دقه  زندگیم بود و شاید  باور نکید کلی از خدا  و دین و نماز و... این جور مسائل  دلسرد شدم ...  بزرگتر که شدم  توضیح جالبی از یکی از معلم هام گرفتم .... اون برام توضیح داد که خدا به علت  خارج بودن از زمان و مکان  جسم نداره ...بعد که خوب تو صورتم  نگاه کرد و دید دارم مثل منگولها بهش نگاه می کنم  و چیز خاصی از حرف هاش دستگیرم نمیشه ....نکته جالبی و گفت : ایشون گفت :  این جور طرح سوالها یه  جور انحرافه یه جور بی راهه ذهنی یه جور    "تله کلامیه "   که وقتی تو دامش بیفتی جلو  پیشرفت ذهن تو می گیره ...و نا امیدت می کنه ..

چند روز پیش با خودم فکر می کردم که از این تله های کلامی و فکری تو زندگی ما بسیاره ،  البته  ورژن پیشرفته تر و  نا محسوس ترش ....

بارزترینش همین  حساب کتاب راجع به بخت و ازدواج که بین  دختر خانم ها شدیدا    رایجه ...

دختره با خودش میگه باین قیافه و با این وضعیت مالی  و این فک و فامیلی که من دارم  امکان نداره  از ایِن گزینه بهتر گیرم بیاد  .... حرف هاشم بی راه نیست  شما هم که پای صحبتش بشینی  حساب و کتاب کنی به این نتیجه می رسی ... این جوری  میشه که بجای دنبال کردن آرزوهاش و اهدافش   دنبال شوهر و  ازدواج و تشکیل زندگی می افته .... میشه دختر خوب خونه  تا خواستگار  بیاد یا می افته دنبال   ایجاد جاذبه های جنسی با عمل کردن و آرایش کردن و یا متقاعد کردن دوست پسرش برای ازدواج .....هر روز پوچ تر و هر روز نا امید تر

در دوران جوانی ،  که باید تمام وقت و انرژی شو بزاره برای  مطاله و تحصیل و رسیدن   اهداف و آروزهاش  می زاره برای آرایشگاه و  کافی شاپ .......و یا درست کردن قرمه سبزی و حرف خاله زنکی ....

این بلای که سر اکثر دختر خانم ها میاد .... فقط و فقط بخاطر ورود به  این جور تله های کلامی و ذهنی ...

از این جور افکار و صحبتها فراری باشید ... هر کی هر چی گفت ... آینه هر چی گفت ... بگید هر چی خدا بخواد 


من  خیلی  محکم  خدمت دوستان دم بخت عرض می کنم   :

آینه ها راجع به چهره شما دروغ می گن ...

حساب و کتاب ذهنی شما شر و وری بیش نبست  

پی زندگی و  آرزوهاتون باشید فرض کنید قرار نیست هیچ وقت ازدواج کنید...کامل باشید و  اهدافتون  دنبال کنید ...  مطمن باشد در مسیر تحقوق اهداف تون   اشخاص بی شماری جلو پاتون زانو می زنن و تقاضا ازدواج می کنند اشخاصی که  ذهنشون و فکرشون و آرزوهاشون شبیه شماست چون تو مسیری با شما  آشنا شدن که مسیر اهداف شما بوده ..

من به چشم دیدم  ... 

شما هم خواهید دید ...



دوستتون دارم  ..

آرش پیرزاده 





نظرات 29 + ارسال نظر
sarahbanou@yahoo.com پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 23:24

سلام بر شما،
آخرین باری که فکر کردم همراه خودم را پیدا کردم...با اینکه ما هم دیگه را تو یک مسیر پیدا کردیم باز هم او فکر میکنه که من همراه همیشگی او نیستم....و ما فقط می توانیم دوست باشیم. منظورم دوست پسر دوست پسر نیست. منظورم دو تا دوست خوب معمولی...
من پس از اون نرفتم دنبال حرف خاله زنکی، یا کافی شاپ و غیره!هیچ وقت اهل این حرفا نبودم. همیشه سعی کردم که انقدر خاص باشم. نا جایی که می توانم خوب باشم. مفید باشم. تا ادم ها من رو به خاطر خودم و شخصیتم بخواهند. نه زیبایی چهره ام.
به اندازه خودم موفقم تو زندگی ام. می تونم بگم تا الان به همه اهداف خودم رسیدم و در حال سعی و تلاش برای حال و آینده خوب هستم.
اما با این حال خیلی وقتها می پرسم چرا؟ چرا نمیشه؟
چند خط آخر شما جاب سوال های من را دادن. ممنون از نوشتتون.
اگر پیداش شد بهتون خبر میدم.
اگر هم نشد...زندگی تنهایی و بدون همراه هم لطف خودش را دارد.

سمیرا جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 00:01

چقد عالی بود...راغب شدم برای دکترا بخونم :-)))

داش آکل جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 00:48

ازدواج نباید یه هدف باشه، باید یه پیشامد باشه.

هوپ... جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 14:18 http://be-brave.blog.ir

لایک به نوشته تون جناب پیرزاده

نیمه جدی جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 16:21

بهترین نوشته ای که این روزا خوندم. عاااااااااالی بود. ممنونم. دلم میخواست شماره تلفنتونو داشتم و برای تشکر بهتون زنگ می زدم. انگار یک نفر حرفایی که نمیدونستم چه جوری بگم به بهترین نحو گفته باشه. ممنونم. ممنونم.

n جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 17:08

چقد بجا بود این نوشته
چقد انرژی داد
چقد لایک داره
چقد عالی بود
چقد بعد مدتها بجا سر زدم ب هفتگ
ممنون ازتون جناب پیرزاده ی فهیم
درود بر شما

سهیلا جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 18:08 http://nanehadi.blogsky.com

چقدر خوب،چقدر درست،کاش دختر ها و پسرهای جوان ما بفهمن.

نرگس20 جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 18:18

یه نوشته ی دلچسب بعد از مدتها
یه پستی که میتونم بگم صد در صد درسته..بدون هیچ تبصره و استثنا

هزاران لایک بهش

ملکی جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 22:18

من تا امروز یکی از خواننده های خاموش هفتگ بودم،ولی جناب پیرزاده با این نوشته ی شما دیگه نمیشد خاموش موند، واقعا خیلی عالی بود، عالی عالی عالی
با اجازتون من کپی میکنم اینو

آذین شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 08:14

بسیااااااااااااااااااااااااااااار عالی

قزلباش شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 08:39

شما بفرما برو به پاس بزرگداشت چهل سالگیت، همونطور که پیشنهاد دادی چند پست قبل و هوسش تو دلت مونده برو با یه زن جدید بخواب!!
شما رو چه به این توصیه ها !!
چه تصادفی؟! چه پیامدی؟!

فکر کنم پست 40 سالگی کامل مطالعه نکردید من گفتم پیشنهاد هایی که شده تا الان همون طوری که گفتم ما چند تا دوستیم ....پیشنهاد شماره یک مال من بود یعنی کمپ کردن تو طبیعت ... فکر کنم برات جالب باشه بدونی که پبشنهاد شما بهش اشاره کردید از طرف یه خانم گفته شد البته کاملا به شوخی و من همین رو مطرح کردم فکر کردم مخاطب پست متوجه شوخی بودنش میشه وه البته ظاهرا این طور نیست

قزلباش شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 08:43

چقدر شعار؟
" اشخاص بی شماری جلو پاتون زانو می زنن و تقاضا ازدواج می کنند اشخاصی که ذهنشون و فکرشون و آرزوهاشون شبیه شماست چون تو مسیری با شما آشنا شدن که مسیر اهداف شما بوده .."

زااااااااااانو میزنن؟؟
ذهنشون و فکرشون شبیه شماست؟

وقتی یک زن نیستی و از جامعه خبر نداری اینقدر آرمانگرایانه شعار نده چون انتظار در ناخودآگاه مخاطبت بوجود میاری.... انتظاری که خلاف واقعیت تلخ و حقیقی جامعه ست.

نمی دونم اتفاقا اینجا آقایون اند که باید نظر بدن چون آقایون باید پیشنهاد بدن
قبول دارم وضعیت جامعه خیلی بده و به نظر من برای این بده که اکثر خانم ها همون طور که گفتم راه درستی نمی رن

قزلباش شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 08:51

در ضمن شمایی که دل خوشی از چهره و هیکلت نداری خودت، اینقدر که یک پست اینجا رو اختصاص دادی به انواع عملهای ممکن روی چهره و هیکلت با این سنت، چطور از یه دهه هفتادی ایراد میگیری برا عمل چهره ش؟
شما که بزرگتری برات یه عقده س هنوز، اونها بچه ترن!!
کی گفته هر کی عمل یا آرایش میکنه یا لباس شیک میپوشه برا جلب توجه دیگران و جذب خاستگاره مثلا؟! خیلی احمقانه ست این طرز فکر. مگه خود آدم دل نداره. نمیتونه برا شادی دل خودش این کار رو بکنه؟

مگه من گفتم عمل کردن و آرایش کردن یا کافی شااپ رفتن بده .... اتفاقا خیلی هم خوبه ... من گفتم اگه تنها کاری باشه که تو دوران جوانیت کرده باشی بده .... شما دنبال اهدافت باش درس بخون استقلال مالی داشته باش یه حرفه ایی یاد بگیر یه کار مفید برای خودت و جامعه ات کن در کنارش اگه دوست داشتی عمل کن ..آرایش کن ... کافه برو ... و هر کاری که دوست داری کن .. مهم اینکه اصل زندگیت نباشه
راجع به اون پست من من از قیافه ام نا راضی نیستم... اینو کیانی که منو می شناسن تایید می کنن عقده ایی هم نیستم گمونم ....
مرسی که پست های منو با دقت می خونی
چون این پستواسه8 ماه پیشه گمونم

.... شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 09:22

حرفهای قزلباش منو برد تو فکر

تو فکر آدمایی که رنگ عوض میکنن و اسم و رسمشون یکی نیست
آرش خان راس میگه این قزل باش برو آرشیوت را زیر و رو کن و اگه به این نتیجه رسیدی حرفهای الانت درسته حرفهای قبلت را پس بگیر یا دست کم یه پست بنویس بگو اشتباه کردم


هر روز حرفای جدیدی ازت می شنوم که حرفای قبلت را نقض می کنه ...
خوب باشی

راجع به اون دو تا پست که در جوابش توضیح دادم اگه شما نکته دیگری مد نظرته ....بگو تا منم نظرمو بگم
من نمی گم اشتباه نمی کنم اتفاقا اگه به این نتیجه برسم که اشتباه کردم حتما اعلام می کنم منم دقیقا یکی مثل خودتم چه بسا کم سواد تر مگه شما استباه نکردی تو زندگیت ...
به هر ورت اگه نکاتی که گفتم قانع ات نکرد کامنت بزار توضیح بیشتری بدم

مائده شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 11:28

سلام
باور ندارم آقای پیرزاده.. خیلی آرمان گرایانه بود این پستتون.. مطمئنم که از وضعیت جامعه و محدودیت هاش اون هم برای یک دختر بهتر از من خبر دارید..

خوب عریزم بیا فرض بر این بزاریم که من ارمانگرانه نظر دادم شما گزینه دیگه ایی داری ... بخدا اگه دنبال اهدافت نباشی و استقلال مالی پیدا نکنی بیشتر ضرر می کنی ... من چیز خاصی نگفتم فقط می گم زندگیتون یه نفره ببنید ...اگه کسی اومد خوش اومد اگه نیومد که شما ضرر نکردید این روش بهتر از انتظار کشیدن برای شوهر نیست

پری شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 18:44

متاسفانه چیزی که نوشتین درسته، اما حداقل برای من در اومدن از این تله های کلامی جرٲت میخواد ،جرٲت درافتادن با خودم یا خانواده یا چیزای دیگه. اگه اسیر این تله ها نشیم از نظر بقیه اشتباه کردیم، خیلی وقتا هم ترس نرسیدن به موفقیت باعث میشه که به همین گزینه پیش رو راضی باشه، البته ترس ها میتونن به واقعیت هم تبدیل بشن مخصوصا تو این شرایط جامعه

رهگذر شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 19:03

دلیل این همه انزجار رو نمی فهمم. من که تناقضی تو پست های آقای پیرزاده ندیدم. با اینکه همۀ این پست هایی که اشاره شده بود رو خونده بودم همون موقع.
حالا گیریم که تناقض هم داشته باشه، آدمه دیگه. ممکنه نظر شماها هم درمورد یه چیزی با چند ماه پیش فرق کنه. مگه وحی کرده به شماها؟ یا مثلا خودتون یه چیزی رو می گید تا آخر عمر سرش می مونید؟ این جا یه وبلاگه برای خوندن دغدغه های فردی و اجتماعی نویسنده هاش و می شه ازش لذت ببریم یا این که مودبانه نظر مخالفمون رو بگیم. نه این که داد و بیداد راه بندازیم.
راجع به این که گفتن حرفشون درمورد ازدواج آرمانگرایانه ست، نمی دونم چی بگم. شاید با شرایط روحی و اجتماعی که دخترهای دهۀ هفتاد به بعد دارن، به نظر آرمانگرایانه باشه. خیلی بستگی به روحیه و شخصیت آدم ها داره. راستش من مصداق همون دختری ام که آقای پیرزاده گفتن. یعنی تو این سال ها تمرکزم رو استقلال مالی و تحصیل بوده. از خودم و زندگیم راضی ام، با این که درآمدم زیاد نیست و کارم هم از مدرکم خیلی پایین تره. اما در کل خودم از وضعیت و شرایطم رضایت دارم. ضمن این که جالب نیست که یه چیزی تو وجود آدم اون قدر آرزو بشه که با شنیدن این حرفا یهو عصبی بشه. همین حرف ها رو مودبانه و با پختگی هم می شه زد.

مرسی
منم تناقضی تو این چند تا پست ندیدم ...
دمت گرم که روی پای خودتی .... همه باید همین جور باشن روی پای خودشون .... بعد که ازدواج کردن اگه دوست داشتن مسولیت خونه رو بپذیرن و کار بیرون خونه رو کنسل کننن ...
این کار یعنی انتخاب .....
اما وقتی تو کاری بیرون نداری
حرفه ایی نداری
در امدی نداری ...
اون وقت خانه دار بودن معنی نداره و ارزشی هم نداره

مائده شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 19:24

سلام دوباره
نه منظورم از آرمان گرایانه بودن حرف هاتون نشستن و منتظر موندن برای شوهر کردن نبود.. اینکه می گین استقلال مالی داشته باش یه خرده زیادی ایده اله. ببینید مثلا من الان زبان خوندم.. تهش اگه بخوام تدریس داشته باشم چقدر دستمو می گیره..؟ هزینه رفت و آمدم..؟ هزینه های شخصی..؟ هزینه خورد و خوراکم..؟ کدومش..؟
اما آقای پیرزاده من خیلی به دخترهای جوانی که شما تعریفشون کردین خرده نمی گیرم. وقتی دیگران تو رو اینطور می خوان تو هم ترجیح می دی همون چیزی باشی که ازت انتظار دارن.. تازه یه جوون تا کی می تونه به تحصیلات و استقلال مالیش بنازه.. اگر یه روز برگشت و به پشت سرش نگاه کرد و دید فقط تلاش کرده و سرمایه عاطفیش همین طور دست نخورده باقی مونده چیزی جز حسرت و افسوس در انتظارش نیست.. حتی اگر به بالاترین موقعیت اجتماعی و شغلی رسیده باشه.. مخصوصا اینکه به این فکر کنه که برای خیلی مسائل زمان رو ازدست داده. می شه مثل هندونه شب یلدا که اصلا طعم و مزه هندونه رو تو اوج گرمای تابستون نداره برات.. جگرتم حال نمی یاره.
و متاسفانه من هم گزینه دیگه ای ندارم که پیشنهاد بدم!

سلام
عزیرم این حساب کتابی که کردی درسته و دقیقا همون تله کلامی که خدمتون عرض شد ...
ایمان داسته باش به اونی که بالای سر ماست و دنیا رو می چر خونه ... ایمان داشته باش و کاری که درسته رو انجام بده .... دست به کاری نزدن منتظر بخت بودن بدترین کاریه که میشه کرد .... برو جلو

سارا شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 21:19

سلام به همگی
من نمی دونم نظر آقای پیرزاده و یا دوستان دیگر که اینجا هستن در باره استقلال مالی چه است؟
من چون شرایط زندگی شما را نمی دانم در مورد ان هم نمی توانم نظر بدهم. اما من به خاطر شرایط زندگی ام در دوران تحصیلم به کمک پدر و مادرم از نظر مالی احتیاج داشتم. اما پولی که انها در اختیار من میگذاشتن برای من کافی نبود و من دلم می خواست که گاهی اوقات تفریحات و یا چیزهایی داشته باشم که امکان نداشت ، حتی گاهی اوقات پول به اندازه کافی برای خرج یک ماه هم نداشتم. بخاطر همین شروع کردم به کار کردن. من هم با تدریس شروع کردم. خیلی پولش کم بود. به قول مائده خانم شاید هزینه رفت امد هم بیشتر می شد. اما کم کم به شاگرد های دیگر معرفی شدم و پس از مدتی از پول تدریس پس انداز هم داشتم.
اما یک چیز دیگر...من واقعا برام یک سوال است؟ چرا می خواهید طوری باشید که دیگران می خوان؟
چرا نمی خواهی اون طوری باشی که خودت می خواهی؟ باور کن که‌اگه اون طوری باشی که خودت می خواهی زندگی خیلی برات راحتر است!فکر چقدر تا الان وقت گذاشتی که انطوری باشی که خودت می خواهی؟
اگر که اون طور که دیگران تو را می خواهند تو هم خودت را می خواهی که خیلی عالی است....حرفی درش نیست...
در پاسخ به سوالت....یک جوان تا آخر عمر می تونه به تحصیلاتش و استقلال مالی ش بنازه...چرا که نه! برای همه اش زحمت کشیده ....
من دقیقا کسی هستم که نوشتی تا الان که ۳۴ سالمه فقط درس خوندم و تلاش کردم و به قول شما سرمایه عاطفی ام دست نخورده باقی مانده. نمیگم دلم نمی خواد همراه زندگی داشته باشم...چرا خیلی هم دلم می خواد اما تا الان نشده...چراش رو‌حتی نمی دونم؟
اما از خاله و دایی گرفته تا دوست و آشنا همه میگن پس کی می خواهی سر و سامان بگیری؟ انگار دست من است!!!
می گویند: تو الان به جایگاه اجتماعی و درجه تحصیلاتی رسیدی که آخه هیچ مردی جرات نمی کنه بهت پیشنهاد ازدواج بده! هر سال سال تحویل هم‌دعای خیر همه این است که امسال انشالاه بری!
اولا زندگی ات سر و سامان بگیره یعنی چی؟ موقعیت اجتماعی و تحصیلی بالا یعنی چی؟
اینها همه یک تعریف هستن! ارزش انسان به مدرک تحصیلی و درجه و موقعیت اجتماعی اش نیست! بلکه به مرام و انسان بودنش است.
ثانیا اینکه از شرایط خودم و زندگی ام نوشتم که از تجربیات خودم بگم نه از خودم تعریف کنم. اینها را گفتم که بعد حرفام شعار نشه...کسی فکر نکنه صدام ازجای گرم بلند میشه.
دوما من اگه کسی شدم به خاطر خودم شدم. نه خاطر اینکه خواستگارما تعدادشون بیشتر بشه یا کیفیتشون بهتر بشه .
چهار سال تو دبیرستان هر روز تو‌مغزم میکردن این رشته است که تو رو انتخاب میکنه نه تو رشته را...دوستان دهه شستی می فهن کنکور اون موقع و انتخاب رشته چه شرایطی داشت. مجبورم کردن هم دیپلم تجربی بگیرم هم ریاضی! من از زیست همیشه متنفر بودم! میگفتن فقط بدون می خواهی مهندس بشی یا پزشک! و درس بخوان!
نه دانشگاهم انتخاب من بود نه رشتم! اما خدا شکر ...بعداز لیسانس گیرایشی را انتخاب کردم که همه میگفتن اینده نداره سخت کار براش پیدا میشه پول توش نیست....اما من با خودم گفتم ...اگه شرایط تا اینجاش را برام انتجاب کرد از اینجاش به بعد که انتخاب با من است!
پس اون چیزی را انتخاب کردم که خودم خواستم. کسی شدم که خودم و تربییتم و فرهنگ خودم و خانواده ام بود.
برای همین هم اگر بعد اتمام درسم بیکار شدم و‌تو‌رشتم برام کار نبود مهم نیست... حداقل دوران تحصیلم لذت بردم و تجربیاتی کسب کردم که طور دیگه می توانم استقلال مالی ام را بدست بیارم.
بله من می دونم که ۳۴ سالم است و به قول بعضیها خیلی وقت ندارم که بچه دار بشم. اما علم پزشکی پیشرفت کرده. بعدم این همه بچه بی سرپرست که ارزوی پدر و مادر شدن دارن.
و یا اینکه کی‌گفته که ادم حتما بچه دار میشه؟ این همه زوج که به موقع ازدواج کردن و نعمت بچه دار شدن را نچشیدن.
بهشت ساختگی است نه به دست اوردنی. ما تا تنها یی از شرایطمون راضی نباشیم نمی توانیم کسی دیگر را خوشبخت کنیم.
ادم باید تنهایی اول خوشبخت باشه بعد با همراهش....

قزلباش شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 22:47

بله البته کاملا حق با شماست. من عذر میخوام. کاملا توجیه شدم که حرفهام قضاوت بیمورد و زر توخالی بود. تشکر بابت روشنگری. ادبیاتم هم متاسفانه همینقدر حقیر شده به ادیبی و بزرگواری خودتان حتما می بخشید

Ordi شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 23:42 http://tanhaeeeii.blogfa.com

چقدر شما با شخصیت و محترمید آقای پیرزاده
من خیلی وقتا از منش شما می آموزم و متشکرم ازتون بابت اینهمه خوبی که آدم رو امیدوار میکنه به وجود انسانهای شریف و قابل ستایش
خیلی وقتا با خوندن جوابای شما به کامنتهای تهاجمی، تحسینتون میکنم، صبر و متانت و بزرگواری تون رو ... اینبار باید به خودتون میگفتم.
در مورد پستتون هم عمیقا باهاتون موافقم و یک سالی هست که این نتیجه رسیدم و اتفاقا زندگی بسی زیباتر و دوس داشتنی تر و رو به جلوتر هست با این دیدگاه.

سایه شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 23:43

واقعا خیلی پست قشنگ و به جایی بود ارش خان... ممنون...

رهگذر یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 00:14

ادم باید تنهایی اول خوشبخت باشه بعد با همراهش....

این جملۀ سارا خیلی لایک داره.

مائده یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 10:31

سلام
من حس می کنم صحبت های من و آقای پیرزاده در دو فاز متفاوت حرکت می کنه.. همین طور بخشی از کامنت سارا خانم.

در هر حال آقای پیرزاده دخترانی که شما تعریفشون کردین و ازشون خواستین منتظر بخت نباشن و برای خودشون و آینده شون حرکتی انجام بدن بخشی از جامعه ما هستن. نمی تونیم ازشون بخوایم مثل ما فکر کنن.. مثل ما حرکت کنن.. مثل ما به آینده شون بها بدن.. اون ها هم خوشبختی و زندگی رو طوری می بینن که برای ما شاید خسته کننده و مضحک به نظر برسه.
اما زندگی به تعادل احتیاج داره.. به دو بال.. اگر یکیش تیر بخوره هیچ تضمینی برای پرواز نیست.. انگیزه داشتن خیلی مهمه.. حالا یکی انگیزه انجام همه کارها و برنامه هاش داشتن یه همراه خوبه که در انتظارش همه برنامه ها رو به تعویق می اندازه.. روش خوبی نیست.. اما تغییر هم نمی کنه.. کاریشم نمی شه کرد. حالا شما هی براش بخون آبی که برآسود زمینش بخورد زود، دریا شود آن رود که پیوسته روان است!
ضمن اینکه اعتقاد و باور به خداوند به نبودن عدالت و انصاف اجتماعی هیچ ارتباطی نداره.

Parisa ghr یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 22:48

ممنون آقای پیرزاده
هم بخاطر منش و شخصیت و آرامش کلامتون در پاسخگویی به کامنتها
و هم بخاطر حال خوبی که متنتون داشت :)
شما درست میگید
باید اهداف رو بزرگتر کرد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد