هفتگ
هفتگ

هفتگ

پست پایانی

من هیچ وقت نویسنده نبودم ... دوران جوانی  هیجانهای جوانی  مو به نام شعر می اوردم روی کاغذ ..  ولی هیچ وقت جدی نشد الان که فکر می کنم بیشتر ژست بود ...   نوعی متفاوت بودن یا متفاوت دیده شدن


 ازدواج کردم  نوشتن و خوندن یکجا گذاشتم کنار ...هانا که به دنیا  اومد ... دوست داشتم اندیشه هامو برای هانا مکتوب کنم ... این بود که وبلاگ نویسی به طور جدی دنبال کردم ... 

اون زمان حتی فکر اینکه نوشته هام  برای کسی بغیرازخودم و احتمالا هانا جذاب باشه به مغزمم  خطور نمی کرد..

ولی کم کم  به لطف دوستا وبلاگی ایی که پیدا کردم وبلاگم خواننده پیدا کرد ... 

ولی واقعیت همونی هست که اول نوشتم ...من نویسنده نبودم و نیستم ...

امروز می خوام  از طبقه چهارم ساختمان هفتگ برم ...

این پست ۱۲۰  مین  پست منه که از ۱۹ آبان نود و سه تا الان نوشتم 

توو این  دو سال و نیم  و این ۱۲۰ پست لطف شما همیشه شامل حال من بوده ...

 اگه بتونم  وبلاگ  « برای دخترم  هانا »  رو رفع فیلتر کنم دوباره اونجا واسه هانا خواهم نوشت واگه نتونم .. که  هیچ ...


 امروز سعی کردم تمام پستهایی که  اینجا نوشتم یه نگاهی بهش بندازم و خاطرات زنده کنم ...

 لینک چند تا شو می زارم .. شما هم بخونید  


ممنون بابت لطف تون از صمیم قلب دوستتون دارم ...


دوستدار همیشگی شما   آرش پیرزاده 



پذیرشhttp://7tag.blogsky.com/1393/08/29/post-19/پذیرش 


جایگاهhttp://7tag.blogsky.com/1393/09/20/post-45/جایگاه


دلتکانیhttp://7tag.blogsky.com/1393/12/21/post-147/دل-تکانی- 


کفشhttp://7tag.blogsky.com/1394/06/26/post-307/ 


نظرات 13 + ارسال نظر
تیراژه جمعه 15 اردیبهشت 1396 ساعت 02:48

ممنون برای تمام نوشتن هات
حس های خوب و تلنگرهات
امید که دوباره بخوانمت دوست خوبم

. جمعه 15 اردیبهشت 1396 ساعت 09:49

با نوشته های شما چیزهای زیادی یاد گرفتم، از شما سپاس گذارم
امیدوارم باز هم بنویسید و هرجا که هستید درکنار خانواده گرامی ایام بکام باشد

...... جمعه 15 اردیبهشت 1396 ساعت 12:41

لازم نیست برای نوشتن نویسنده باشی وبلاگ باعث میشه لااقل هفته ای یکبار چند خط بنویسی هم برای حافظه خوبه و هم اینکه بالاخره یه تریبون هست که حرفاتو بزنی من بعنوان یک بلاگر حرفه ای معتقدم کسی که از نوشتن دست میکشه اشتباه بزرگی مرتکب میشه در ضمن شما نویسنده نیستی ولی خیلی صمیمانه می نویسی که واقعا دلنشینه. ...

پریسا جمعه 15 اردیبهشت 1396 ساعت 20:42 http://parisabz.blogsky.com

با کامنت قبلی کاملا موافقم. واقعا خوبی وبلاگ اینه که قرار نیست الزاما نویسنده ی حرفه ای باشی. حیف که من منع شدم. براتون آرزوی موفقیت دارم.

مریم شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 08:26

حالا چرا خداحافظی؟!
میتونید مدتی ننویسید و یا هروقت دوست داشتید بنویسید..نه از روی برنامه هفتگی...

سارا شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 16:26

سلام اقای پیرزاده عزیز
با تمام احترامی که برای تصمیمتون قائل هستم اما اجازه بدین ناراحتی خودم را از تصمیم خودتون ابراز کنم.
من نوشته های شما و دید شما به مسائل مختلف را خیلی دوست داشتم. ازتون خیلی چیزها یاد گرفتم. با اینکه شما را فقط از نوشته هاتون میشناسم اما از این اشنایی خیلی خوشحالم.
براتون از خدای بزرگ و مهربون بهترین ها رو ارزو میکنم. برای خودتون و خانوادتون و عزیزانتون سلامتی, پیروزی و خوشی را ارزو میکنم.
ارادتمند سارا

شمسی خانم شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 16:44

پست های شما زاویه دید جدیدی رو برام ایجاد می کرد. هر جا نوشتید خبر بدید لطفا.
پاینده باشید

ملیحه یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 11:25

سلام آقای پیرزاده
نمیدونم چرا از نوشتن دلسرد شدین ولی نوشته هاتون ارزش خوندن داره حتما که نباید نویسنده باشی همین که اصل یه مطلبو میرسونید وحتی یه خط از نوشتتون حتی یه جمله تاثیر کذ
ار باشه خیلی مهمه موفق باشید

شیرین یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 13:00 http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام
حیف است بلاگنویسی را رها کردن اما باز هم گلی به گوشه جمال شما که با خواننده خدا حافظی می کنید. برخی از اهالی هفتگ که قرار است باشند و نیستند و مخاطب هم که بوق لابد ...! کاش همه مان به قراری که با دیگری - دیگران می گذاریم کمی احساس تعهد کنیم. بنظر اتفاق کوچکی می آید و ممکن است کسی بگوید ای بابا ... فقط یک بلاگ است و فقط دنیای مجازی ست. اما مهم، اندیشه پشت این رفتارها و فقدان تعهد به کلام است. اهالی روزهای دیگر این بلاگ که نمی نویسند و خبری هم از تصمیم خود به خواننده های هر روز نمی دهند بدانند که مملکتمان همه چیزش به همه چیزش می آید. من و شما وقتی پای حرف خودمان در یک قول و قرار ساده با خواننده نیستیم از کله گنده های مملکت هم انتظار نداشته باشیم که پای حرف و قول خودشان باشند.
خیر پیش آقای پیرزاد و موفق باشید

رسوب سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1396 ساعت 17:08

سلام
نوشته هاتونو دوست داشتم
امیدوارم بازم روزی برسه که بنویسید :-)

مرجان دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 ساعت 14:04

سلام. این مدت خیلی چیز ازتون یاد گرفتم. شما کلی چیز برای گفتن و یاد دادن دارید که تو قلم ساده هم نمود پیدا میکنه اما خیلی ها هستن که با بیان زیبا و قلم روان هم حرفی برای گفتن ندارند. و آنچه قلم شما رو دلنشین میکنه دلی بودنه و اینکه چیزی رو که هستید و به حق ارزشمنده بیان میکنید. چیزی که دور و برمون کم داریم این جور اصالت وجوده. ممنونم ازتون که انقد اخلاقی هستید.
هر جا هستید شاد، سلامت و موفق باشید.

mili سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1396 ساعت 09:14

چه شما خودتون رو نویسنده بدونید چه نه، از دید من و احتمالا خیلی های دیگه نوشته هاتون بسیار بسیار دلنشینه و همیشه از خوندن شون لذت بردم. ممنون که ما رو هم سهیم کردید تو نوشته هاتون
امیدوارم کنار خانواده شاد و سلامت باشید

یونس پیرزاده شنبه 31 شهریور 1397 ساعت 10:22

درود

نام من یونس پیرزاده است

پس از پایان یافتن دوره ظلم و ستم اسکندر مقدونی و آغاز حکومت پهلوانان آزاده و شجاع اشکانی، حکیم فرزانه طوس می فرماید:

کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان بازگرد

بزرگان که از تخم «آرش» بُدند
دلیر و سبکسار و سرکش بُدند

به هر گوشه ای بر یکی
گرفته ز هر کشوری اندکی

چو برتختشان شاد بنشاندند
ملوک الطوایف همی خواندند

حکیم فرزانه بزرگوار نام شاهان اشکانی را می نویسد اما تاریخچه آنها را توضیح نمی دهد زیرا می فرماید:

از ایشان بجز نام نشنیده ام
نه در نامه خسروان دیده ام


این همان صفحه ای از شاهنامه بود باعث شد نام پسرم را بگذارم « آرش پیرزاده»

روز خوش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد