هفتگ
هفتگ

هفتگ

آمار

سلام به همه دوستان و خوانندگان خوب هفتگ .......

الان  حدود یک سال و ۸ ماه هفتگ داره  آپ میشه .....


آمار وبلاگ نشون میده دیروز پنجشنبه وبلاگ هفتگ  ۳۳۶  بازید داشته ، وقتی وارد بخش ستینگ  وبلاگ می شم  تو قسمت آمار نشون میده که حدود ۲۱۰ نفر این ۳۳۶ بازدید انجام دادن  و وقتی  جملاتی که سرچ شده  دقت می کنم می بینم  خیلی ها به طور اتفاقی صفحه ما رو باز کردن و در واقع نخوندن  و فقط باز کردن ...


خلاصه   برای من سوال شده بدونم چند نفر واقعا وبلاگ هفتگ می خونن....


برای همین می خوام از شما خواننده ها خواهش کنم هر کسی که  وبلاگ هفتگ   می خونه   امروز زحمت بکشه و برای این پست  کامنت بذاره ... اگه حرفی هم نداره که بگه فقط  استیکر یا از این ' کله زرد ها ' بزاره کافی   این که اسمش رو هم بنویسه  یا ننویسه مهم نیست .... 


 من بازم  خواهش می کنم هر کسی که این متن می خونه  قبول  زحمت کنه و یک کامنت برای ما بذاره 


از همکاریتون ممنون ..... 



آرش پیرزاده ...

متاسف شدن

چند تا سرباز   توو جاده تصادف کردن و   مردن ،خدا رحمتشون کنه  حادثه دلخراشی بود ... صدای همه در اومد .... تو کوچه و خیابون شمع روشن کردن ...مسئولین قول حقوق و بازنشتگی برای   خانواده هاشون دادن  و....  

ولی ....

طبق امار پلیس  اعلام کرده  سال ۹۳ با سیزده درصد کاهش ۱۶۸۷۲ نفر  تو حادثه رانندگی جان خودشونو از دست دادن ... بعبارتی میشه روزی ۴۶ نفر ...  

خب  این جمعات آدم نیستن چرا برایمان مهم نیست ...چون  دونه دونه گوشه کنار این جاده ها می میرن ،  حس بد نداریم ...

روزی ۴۶ نفر می میرن  ... هیچ کس آخ نمیگه ... هیچ کس شمع روشن نمیکنه .. هیچ کس به خودش قول نمیده از فردا بهتر رانندگی کنه ...

واسه همین ... این  شمع روشن کردن ها ....... این  یاد بود ها ... این عکس چکمه کشیدن ها....... این قطعات ادبی نوشتن ها ........ حالمو بد می کنه ...  فقط فیگور ...


جسد چند تا غواص دست بسته گیر آوردن ..... تلخ بود ... دلخراش بود .... 


 ولی یه میلیون جوون تو این جنگ مردن ....   

کسی که با دیدن چند تا غواص این جوری متحول میشه  و طرح میزنه و غصه می خوره و پرفایل شو سیاه می کنه ...  چطور با این واقعیت که یه میلیون جوون مردن کنار میاد          قاعدتا یا باید افسرده گی بگیره یا  شورش کنه باعث بانی این کشتار به دادگاه بکشه .


دو میلیون نفر واسه پاشایی جمع می شن  ...   چند روز پیش  سال روز کشده شدن ۲۹۰ نفر مسافر به دست آمریکا بود ....چند تا شمع روشن شد ..


گرد و خاک به صورت احمقانه ایی نیم کشور فلج کرده .... منتظریم تا به کی که قبولش داریم از گرد و خاک بمیره  تا صدامون در بیاد 


یک سوم مردم تهران و شهر های بزرگ از آلودگی هوا رنج می برن و بچه های دسته گلشون در خطر سرطان انند .... 

کاریکاتور می کشیم فقط .... 


متاسف می شم واقعا ...برای خودم .... برای فضای مجازی ...

برای کسانی که  خودشونو فهمیده ترین مردم این جامعه می بییند  و در عمل هیچ اند  من جمله خودم البته 



+ قرار با دوستان دبیرستانی افتاد هفته آینده حتما اگه برم و برگزار بشه عکس و مطلب می زارم واسه دوستان

قرار

امشب  یا فردا شب قرار برم پیش دوستانی  که ۲۵ سال پیش یک سال با هم همکلاس بودیم ...  و دیگه تو این ۲۵ سال خبری از هم نداشتیم 

چون مدرسه مون یک سال بر قرار بود بعد منحل شد ...

حالا یکیشون  از رو فیس بوک و تلگرام گشته و بچه ها رو جمع کرده  

مهر ماه ۷۰ بود همه تو حیاط مدرسه با هم آشنا شدیم سال دوم دبیرستان ..  دبیرستان غیر انتفاعی   امیر کبیر ...  اولین سالی که دبیرستان های غیر انتفاعی مجوز گرفتن ... یادش بخیر ...


حالا  یکی  بچه ها دفتر خونه رسمی داره تو کالیفرنیا ..

.یکی تکنسینه بیمارستان تو شیکاگو 

یکی  حسابداره تو تورنتو 

یکی پزشکه تو آلمان

یکی معماره تو  شمال کاناندا

یکی تاجر دارو  توو  اصفهان 

یکی تاجر  توو  مالزی 

یکی میوه فروشه 

یکی راننده تاکسی 

یکی کارمند شهرداری منطقه ۱۹ 

یکی   مهاجرت کرده  کانادا  دانشجو ه

یکی صافکاره ...

و طبق آمار پدر یکی از رفقا یکی از بچه ها هم معتاد شد و کارتن خواب شد تو افق محو شده 

و.....

تقریبا  همه ازدواج کردن و یک سومشون  همسرشونو طلاق دادن 

نیمی از بچه ها فرزند دارند 


جدا  دنیا چقدر کوچک و زود گذره ....



داشتم فکر می کردم  یه پزشک و یه معمار یه میوه فروش یه راننده تاکسی یه صافکار  دور یه میز تو یه کافه چی دارن به هم بگن    ... بعد به خودم گفتم شاید اینده مشترکی بین ما شکل نگیره ولی خاطرات مشترکمون  امشب اون کافه رو منفجر می کنه از صدای خنده هامون ...


امشب خوش می گذره .. مطمنم . 







انگیزه

تو هر سنی یه چیزی کمه ... که باعث میشه تو به اونچه می خوای  نرسی .....

 بارز ترین این کاستی ها در نیمه اول زندگی    " پول " و در نیمه دوم زندگی  " انگیزه " است ...


من فکر می کنم در نیمه دوم زندگی  " تعهد " که انسان می بره جلو ....

 وظایف گوناگونی که تو این سن و سال مثل مور و ملخ رو سرت ریخته  و تو متعهدی بهشون ....برای همین  هم جوهر و شاکله  ازدواج  " تعهده "  

ولی تو نیمه اول زندگی  انگیزه است که تو رو جلو می بره  اشتیاق برای رسیدن  به هر انچه آرزو داری ....


شاید  برای همین هم جوهر عشق و عاشقی   " اشتیاق و انگیزه " است .....


آدم موفق آدمی  که  تو نیمه اول زندگیش  چاشنی تعهد داشته باشه و تو نیمه دوم زندگیش چاشنی انگیزه رو حفظ کرده باشه 



عدالت

دوران  راهنمایی  توو درس تعلیمات دینی یه پرسش مطرح بود به این مضموم : 

 که  هرآنچه از خدا سر بزند عین عدالت است یا خداوند چون عادل است همواره  در مسیر عدالت است ....   

اون سالها خیلی فرقش رو احساس نمی کردم ....  ولی الان احساس می کنم اگه  قسمت اول قبول نداشته باشی در واقع خدا رو قبول نداری .

. عدالتی که تو ذهن ما نقش بسته هیچ ربطی به عملکرد خدا نداره ....  به اطرافتون  نگاه کنید انصافا با مغز و تعاریف انسانی  بی تعارف باید بگیم  خدا عادل نیست ... اگه از عقوبت حرف مون نترسیم همه به این جمله رسیدیم ... به سرنوشت خودتون و اطرفیانتون نگاه کنید ...به دنیای وحش که هر حیوونی غذای حیوون دیگریه نگاه کنید به دنیای انسانها که روزانه میلیونها حیوون رو قصابی می کنه تا زندگی کنه نگاه کنید .  به چرخ زمونه و تاریخ نگاه کنید ...

نمی دونم  برای هزارمین بار بهم ثابت شد با  عقل به تنهایی ره به جایی نمی بریم 

باید به یه ایدولوژی  و روشی معتقد بود هرچند قسمتی هایی از اونو نفهمیم ... یا باید به خدا معتقد نبود هر چند حسش می کنیم .


جن

واقیعت اینکه ...

ما آدم بزرگها خیلی  مطمئن نیستیم که روح  یا جن  یا  شبه وجود داره یا نه   بهشت یا جهنم  یا خدا یا شیطان هستند یا نه ..  امام زمان میاد  یا نه  اصلا هست یا نه    دعا ها  مستجاب میشه یا نه ...


ما آدم  بزرگ ها فقط  حس کنجکاویمون   فروکش کرده  و جواب سوال مونو رو   نگرفتیم یا یه حرف یه نفر دیگه رو قبول کردیم .. خیلی هم دوست نداریم  تو این موضوع ها سوال پیچمون کنن بد می دونیم ...

در جریان باشید بچه ها این جور نیستند .. و جواب ملموس و قابل لمس احتیاج دارند .  

  و هر  جوابی که بدی آثارشو چک می کنه ... اگه بگی خدا  هست میگه  " کوش " اگه بگی  با چشم نمیشه دید  ولی هست و دوسمون داره  براش نامه می نویسه و منتظر جوابش میمونه  .. و.... بچه خیلی راحت ازت می پرسه روح چیه فرقش با جن چیه  شبه چیه ... و این سه می تونن با انسان در ارتباط باشند یا نه و از  شما انتطار جواب دارند و متاسفانه رو حرفتون حساب ویژه ایی باز می کنن .  اینجاست که  می فهمی خودت یه کلاف سر در گمی..  


خیامی



سید محمود خیامی

زادروزدی ماه ۱۳۰۸ (۸۷ سال)
مشهد، ایران Flag of Iran
محل زندگیبریتانیا لندن، انگلستان
ملیتایرانی-فرانسوی[۱]
تابعیتفرانسه فرانسه
پیشهصنعتگر، کارآفرین و نیکوکار
دارایی خالصافزایش ۱۵۰ میلیون دلار امریکا[۲]
لقبپدر صنعت اتومبیل ایران
دیناسلام
مذهبشیعه
همسرزهرا سیدی رشتی
فرزندانپنج فرزند
والدینحاج علی اکبر خیامی
خویشاونداناحمد خیامی و حجت الله خیامی عضو شورای اسلامی شهرضا
جایزه‌هاCBS رتبه امپراتوری بریتانیا
KSS سنت سیلوستر (نشان رتبه پنجم کلیسای کاتولیک)


سید محمود خیامی (زاده ۱۳۰۸ مشهد، ایران) سرشناس به پدر صنعت اتومبیل ایران، از عمده‌ترین صاحبان صنایع خودروسازی در ایران بود. برادر بزرگتر وی سید احمد خیامی از بنیانگذاران و شریک وی در ایران ناسیونال بود. او اکنون تبعه کشور فرانسه است[۳].


محمود خیامی، فرزند حاج سید علی‌اکبر خیامی است واصالتا مشهدی (طرقبه-جاغرق) می باشد. پدر او کامیوندار بود. ارتش روسیه که در دوران جنگ جهانی اول مشهد را اشغال کرده بود، کامیون های او را مصادره و پس از پایان جنگ به روسیه منتقل کرد. علی اکبر خیامی از آن پس مکان توقف گاه کامیون ها را تبدیل به تعمیرگاهکامیون نموده به کسب و کار ادامه داد. محمود که در آن زمان شاگرد «دبیرستان رضا» در مشهد بود بخاطر کمک به پدر به تحصیل شبانه در «دبیرستان رازی» ادامه داد. محمود و برادرش در سال ۱۳۲۸ به تهران رفته و در آنجا با دریافت مجوز اتوبوس سازی، اولین قدم را در راهخودروسازی برداشتند. [۴]

پیش از انقلاب ۱۳۵۷ویرایش

وی شرکتهای ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی)، بانک صنعت و معدن و فروشگاه زنجیره‌ای کوروش (قدس فعلی) را پیش از انقلاب ۵۷ در ایران بنیانگذاری کرد.

البته شرکت ایران ناسیونال و اکثر شرکتهای یاد شده توسط برادر بزرگتر، احمد خیامی تاسیس شده بود و در زمان جداشدن دو برادر از یکدیگر، ایران ناسیونال به محمود انتقال یافت. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، نظام جمهوری اسلامی ایران اموال وی را مصادره کرد و از آن زمان تاکنون وی مقیم انگلستان است.[۵] آن سالها (اواخر دهه ۴۰ خورشیدی) که سفر به عربستان از سفر به آمریکا هم دشوارتر بود و “حاجی شدن” مثل این روزها مد نبود، او به خاطر اعتقادات مذهبی اش حاجی شده بود. مدیرعامل، عادت داشت گاهی به کارخانه سر می زد و کارها را از نزدیک سرک می کشید. در یکی از همین بازدیدها، زمانی که سر ظهر در حیاط کارخانه قدم می زد، کارگری را دید که به جای حضور در بوفه، گوشه ای نشسته و مشغول خوردن “نان و پنیر و انگور” است. نزدیک شد و علت این کار را از او پرسید: - چرا بوفه نمی‌روی؟ - غذای کارخانه ۱۲ ریال است؛ نان و پنیر ارزانتر در می آید! اینطوری چیزی برای خانواده ام جمع می کنم. مدیر با شنیدن این سخنان دچار بهت شده بود؛ همیشه در مقابل کارمندانش و کسانی که از کار او امرار معاش می کردند، احساس مسوولیت می کرد. قبلاً هم این احساس مسوولیت را ثابت کرده بود؛ زمانی که دستور داد برای نخستین بار در تاریخ شرکت ها و موسسه های خصوصی ایران، شرکت او برای همه کارمندانش خانه بسازد و با وام های بلندمدت در اختیارشان قرار دهد (مجتمع آپارتمانی معروف به ۱۶ دستگاه). مدیرعامل در حالیکه سرش را به زیر انداخته بود، لبخندی زد و از کارگر دور شد. از هفته بعد، به دستور مدیرعامل، غذای کارگران در کارخانه های وابسته به شرکت او، رایگان شد. نام این مرد “حاج محمود خیامی” و شرکت او “ایران خودرو” بود. احمد و محمود خیامی به همراه خواهرشان، کارگاه مونتاژ خودروی ایران را سال ۱۳۴۱ تاسیس کرده بودند. زمانی که شرکت آنها با تشکیلات جدید و نام رسمی “ایران ناسیونال” در سال ۱۳۴۶ و با سرمایه ۴۰ میلیون تومان ثبت شد، تنها می توانست روزانه ۱۰ خودروی سبک و ۷ خودروی سنگین (اتوبوس و کامیون بنز) تولید کند. هفت سال بعد، ایران خودرو با افتخار اعلام کرد که سرمایه شرکت در همین مدت کوتاه، بیش از ۱۲ برابر شده و ایران ناسیونال از نظر کیفیت و کمیت تولید، در ردیف بزرگترین خودروسازان آسیا قرار گرفته است. پس از آن، در سال ۱۳۵۲، ایران ناسیونال اعلام کرد که خودکفایی در تولید قطعات یدکی را در راس برنامه هایش قرار داده است. بدین ترتیب، در همین سال، شرکت های بلبرینگ، پیستون و ایدم تبریز، شرکت ریخته گری، شرکت رضای مشهد و… توسط این کمپانی تاسیس شد. در همین سالها، حاج محمود خیامی با کمک گروهی دیگر از سرمایه داران ایران، بانک صنعت و معدن و فروشگاه های زنجیره ای کوروش را نیز بنیان نهاد. سال ۱۳۵۶، ایران ناسیونال اعلام کرد که می خواهد “پیکان” را از خط تولیدش خارج کند، با شرکت پژو وارد شراکت جهانی شود و تولیداتش را به کشورهای دیگر صادر کند. یکسال بعد، حاج محمود خیامی دستگیر شد، اموالش مصادره شد، همه دارایی ها، از جمله حساب های بانکی اش مسدود شد و خیلی محترمانه از کشور اخراج شد. اگر فکر می کنید به آخر داستان رسیده اید، باید بگویم که داستان تازه شروع شده است! حاج محمود خیامی به دلیل سابقه خوبی که در همکاری با شرکت مرسدس بنز آلمان داشت، از این شرکت اعتبار گرفت و در خارج از ایران، کارش را به عنوان فروشنده از صفر آغاز کرد. به دلیل نبوغ اقتصادی که داشت، این بار هم موفق شد و اکنون خانواده او، یکی از نمایندگی های فروش مرسدس در انگلیس و آمریکا را دارد.

او با ثروتی که از فروش “مرسدس” در آمریکا به دست آورد، شروع به ساخت مدرسه در مناطق روستایی استان خود (خراسان) کرد و آنقدر به این کار ادامه داد تا به یکی از بزرگترین مدرسه سازان تاریخ کشور تبدیل شد. خیامی در سالهای گذشته نه‌تنها ۱۱۰ مدرسه به نام امام علی(ع) در روستاهای استان خراسان ساخته است، بلکه هشت مجموعه بزرگ آموزشی نیز به نام ثامن‌الائمه در مشهد احداث کرده است.خیامی ساخت هجده مجموعه کار و دانش را در استان خراسان به پایان رسانده که هجده میلیارد تومان هزینه دربرداشته است.[نیازمند منبع] خیامی بخشی از ثروت خود در انگلستان را نیز صرف برگزاری همایش هایی برای گفتگو میان پیروان اسلام و مسیحیت کرده است بخش دیگری از ثروت خیامی هم به خرید اشیای عتیقه ایرانی در حراجی های بین‌المللی اختصاص یافته و بالاخره او، اکنون یکی از یاری رسانان به برنامه های فرهنگی ایرانیان در خارج از کشور است[۶]

پس از انقلاب ۱۳۵۷ویرایش

وی مدیر بنیاد خیامی است که در سال ۲۰۰۰ میلادی توسط وی تأسیس شد. این بنیاد در کنار فعالیتهای خیریه در زمینه‌های بهداشت، کودکان و پناهندگان، فعالیتهایی را در زمینه گفتگوی بین ادیان را نیز در برنامه خود قرار داده است. این بنیاد در سال ۲۰۰۵ کنفرانس دو روزه‌ای تحت عنوان «آیا اسلام خطری برای غرب محسوب می شود؟» به منظور ایجاد تفاهم بین اسلام و غرب برگزار کرد.

خیامی در سالهای اخیر صد و ده مدرسه به نام امام علی در روستاهای استان خراسان ساخته و هشت مجموعه بزرگ آموزشی نیز به نام ثامن‌الائمه در مشهد احداث کرده است. او همچنین ساخت هجده مجموعه کار و دانش را در استان خراسان به پایان رسانده که هجده میلیارد تومان هزینه دربرداشته است. [۷]

او همچنین صاحب چندین نمایندگی اتومبیل‌های مرسدس بنز در کشورهای انگلستان و ایالات متحده است.[۸] وی در سال ۲۰۰۷ میلادی کمک یک میلیون پوندی را به حزب کارگر انگلستان اعطا کرد که قدردانی تونی بلر واکنش‌های گسترده‌ای را در رسانه‌های بریتانیا به همراه داشت.[۹][۵]



شما فرض   20 سال زحمت می کشی  بعد ملت جمع می شن  مال و اموالتو مصادره می کنن و پرتت می کنن بیرون  دوباره از نو شروع می کنی دوباره به همون ملت کمک می کنی 

محمود خان زنده باشی ....

آدمهای مثل  تو باید هزار سال زنده باشن ...

جنتی

بعد از انتخاب شدن جنتی به ریاست خبرگان .. یکی ا ز روزنامه های  


جناح اصول گرا خیلی بزرگ تیتر  زده بود

                                 ««  تکرار کنید، جنتی »»

با این تیتر اشاره کرده بود  به پیام خاتمی که گفته بود تکرار می کنم به تمام لیست امید رای  دهید ...

 اصلا کاری به مسائل سیاسی و تحلیل های اون ندارم  ... 

دیروز بکی از دوستان  دو آتیشه اصلاح طلب می گفت  اگه یه بار مردم بریزن   اون روزنامه  آتیش بزنن  دیگه از این تیتر ها نمی زنن  

میگم چرا .... میگه چون مخالف مردم اند ....

میگم اصلاح طلب که تو باشی وای به حال اصول گرا ها ....