-
حقیقت یا شجاعت
شنبه 9 اسفند 1393 21:00
توی فیلم بردمن یه جایی هست که دختره رفته نشسته لب جونپناه یه ساختمون سه چهار طبقه، جاش یه کم خطرناکه (دختره بیست و خورده ایی سالشه)،پسره هم میاد پیشش می گه اینجا چه غلطی می کنی(پسره سی و خورده ایی سالشه ، همسن و سال الانای من) دختره می گه اومدم واسه آدرنالینش ،نزدیک ترین حس به کشیدن علفه. بعد با هم یه کم حرف می زنن...
-
Hi!Mrs Mary Smith
جمعه 8 اسفند 1393 19:13
مهمان این هفته ی هفتگ جناب آقای رحیم فلاحتی نویسنده ی وبلاگ " آبلوموف " : خبر دادند بسته ی پستی دارم . یعنی باید بگویم که با شماره تلفن خانه تماس گرفته بودند و آقای « پسر » گوشی را برداشته و صحبت کرده بود ـ باید اضافه کنم آقای پسر به شیوه ی هنرمندانه ای تمارض کرده و مدرسه رفتن را بی خیال شده بود ـ وقتی گفت :...
-
نظر سنجی 2
پنجشنبه 7 اسفند 1393 21:20
سلام امروز من می خوام یه نظر سنجی دیگه بزارم در رابطه حجاب سوال نظر سنجی ..... اگه روزی به شما " اثبات بشه " اکثریت مردم با حجاب ( اجباری ) موافق هستند ..... گزینه 1 : شما حجاب را به عنوان یه قانون می پذیرید و آن را اجرا می کنید .... گزینه 2 : ان را محترم نمی شمارید و معتقید که این نقص حقوق فردی خانم هاست ....
-
قصه هفتم : تیر خلاص (3)
چهارشنبه 6 اسفند 1393 20:00
قسمت اول قسمت دوم ماه پیشانی شبی که به عقد ناصرالدین شاه درآمد هشت ساله بود . دخترک هنوز داشت در غم برگشتن پدر و مادرش به محمد آباد ضجه می زد . زنان سن و سال دار حرم که دلشان به حال او می سوخت با عروسک و شیرینی آرامش می کردند و مثل بچه های خودشان برایش دل می سوزاندند اما ماه پیشانی مدام بی تابی می کرد و بهانه آقایش ،...
-
خون جوانان ما ... و اینا !
سهشنبه 5 اسفند 1393 20:20
اولین پُست صوتی هفتگ توصیه های ایمنی : بیس مگ حجم فایل است هیچ حرف بدردبخوری توش زده نشده
-
رسیدیم آخر سال
دوشنبه 4 اسفند 1393 23:43
اسفند هم اومد.... چهار روز هم ازش گذشت و به چشم به هم زدنی می رسیم به روز ملی شدن صنعت نفت .... یعنی آخرش! این اسفند اصلا حسابش با تمام یازده تای دیگه فرق داره انگار.... نمی شه حسابش کرد..... انگار جزئی از سال بعده.... دغدغه ها و نگرانی هاش از همه ماهها بیشتره .... بدو بدو.... حساب کتاب.... بشور بساب .... خیابون ها...
-
والا کچلی عیب نیست...
یکشنبه 3 اسفند 1393 20:44
دزدی هم مثل خیلی چیزهای دیگر ِ این دنیا، مثل خیلی افعال ِ دیگر آدم ها، انواع و اقسام دارد. مخوف ترین اش به گمانم آدم دزدی باشد که بعضی ها هم صداش می زنند "آدم ربایی" که اساسن به نظر راقم این سطور ترکیب مزخرف و دلهره آوریست اخص وقتی مقایسه اش می کنی با ترکیبی شبیه دلربا. بگذریم، داشتم از انواع دزدی می گفتم که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 اسفند 1393 01:00
تازه رسیده خونه،عذاب وجدان داره که بازم مطلبش رو به روز مخصوص خودش نرسونده و الان تو روز جعفری نژاده،تازه باز اگه دست پر بود یه چیزی.خیلی ناراحته،از صبح هم یادش بوده اما انصافن نیم ساعت هم وقت خالی نداشته تا همین الان،خواسته بیاد بنویسه چیزی ندارم که بگم اما روش نشده.یکی از ناراحتیاش اینه که فک می کنه احتمالن بی نظمیش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 اسفند 1393 21:33
مهمان این هفته هفتگ خانم " نیلوفر نیک بنیاد " نویسنده وبلاگ " قلم بافی های یک نیکولای آبی " است تئوری قهوهای شدن آدمها! خانم مشاور زل زد توی چشمهایم و گفت: «خب اگه دنیارو اینجوری دوست نداری، چه جوری دوست داری؟» بدون این که فکر کنم شروع کردم به تعریف کردن دنیای مورد علاقهام. سالها بود بهش فکر...
-
نتیجه نظر سنجی ...
پنجشنبه 30 بهمن 1393 21:30
دوستان گل خیلی ممنون از اینکه هفته پیش به من منت گذاشتید و نظرتون درج کردید ممنون .... من تمام نظرات با دقت خوندم و هر کدوم که نکته ای به نظرم اومد جواب دادم ... خواهش میکنم مراجعه کنید و اگه نکته ایی به نظرتون رسید برام بنویسید ... ولی ظاهرا من طبق معمول نتونسته بودم منظورم رو خوب بیان کنم ...... نظر سنجی ما دو تا...
-
قصه هفتم : تیر خلاص (2)
چهارشنبه 29 بهمن 1393 20:00
قسمت اول ... مرادعلی از دیدن جلال و جبروت خیمه گاه سلطان دهانش باز مانده بود . اینکه یکروز خیمه گاه سلطانی را به چشم ببیند هم شبیه خواب و رویا بود ولی حالا روبروی مردی نشسته که نامش سلطان صاحبقران بود . از قدیم و ندیم شنیده بود که رعیت جماعت حق نگاه کردن در چشم ولی نعمتان خود را هم ندارند چه برسد به چنین اساعه ادبی که...
-
بد وارث و اف بی وارث !
سهشنبه 28 بهمن 1393 23:33
فیس...بوک در حال ایجاد این امکان برای کاربران است که بتوانند درباره سرنوشت پروفایل خود پس از مرگ وصیت کنند. . فک کن ... وهم انگیز ، شوکه کننده و ترسناک است این حد از در هم آمیختگی مجاز و واقعیت ... خوب یا بد ، واقعیت این است که بزرگترین موجودیت های روزگار همین شبکه های اجتماعی شده اند ، جزء جدایی ناپذیر زندگی و لحظه...
-
تو خودت قند و نباتی!
دوشنبه 27 بهمن 1393 21:10
صبحانه: نان سفید/ کره/ مربا یا نان سفید/ پنیر نیم چرب یا خامه ای یا هرچیز خوشمزه ای اعم از کیک یا شیرینی با چای ناهار: یک بشقاب برنج (تقریبا یک کفگیر و نیم) به همراه خورش یا ماکارانی یا یک غذایی شبیه همین ها شام: اگر از ناهار چیزی مانده بود همان! اگر نمانده بود نان سفید/ کتلت/ کوکو/ انواع فست فود میان وعده ها : بستنی/...
-
آدمیزاد ِ از کُلُفتی!!
یکشنبه 26 بهمن 1393 22:09
گفتم برات؟! گفتم حکمن. اما گوش ات با من باشه، لازمه برات تمرین شنُفتن، بی نُطُق البت... آقات رو نوبه ی اول یه شب ِ ظلمات، یه ناکجا آبادی حوالی ِ سلفچگون دیدم. سیمان بار زده بودم از اراک واسه طهرون. اونوقتا یه ده تُن قرمز داشتم. ماشین ِ لا مروت ناغافل وسط جاده ناخوش شد و ریپ زد و موند و شد رفیق نیمه راه. نشسته بودم لب...
-
تنها نخواهم ماند
شنبه 25 بهمن 1393 20:49
ساعت هشت و نیم صبح با زنگ گوشی بیدار می شوم.دو حالت دارد ،اگربا انگشت بهش اشاره کنی می رود روی اسنوز و هشت دقیقه دیگر زنگ می زند.اگر هم دستت را بکشی روش کلن بی خیال می شود و فکر می کند بیدار شده ایی.طبق معمول من یادم نیست کدام کار برای کدام عکس العمل است.اسنوز می شود.چقدر اسنوز خوب است.هشت دقیقه وقت می دهد که چرت...
-
اتاق های خانه پدری - اتاق سیاهه 1365
جمعه 24 بهمن 1393 21:07
میهمان این جمعه هفتگ ، مجید شمسی پور است از وبلاگ چارو : عروس و داماد رفته اند . خواهرم در لباس سپید ، دست در دست همسرش رفته است به خانه ی بخت . جشن ، امشب تمام شده است تا باقی بماند برای فردا و فرداشب . مهمان ها با لباس های رنگارنگشان رفته اند . دو تا خواهر بزرگها و بچه هایشان مانده اند و برادرها و یکی دو تا از...
-
نظر سنجی
پنجشنبه 23 بهمن 1393 21:00
چند روز پیش با محسن باقرلو نشسته بودیم راجع به حجاب گپ می زدیم ... نظر من این بود که اگه تو ایران مسئله حجاب رای گیری بشه رای میاره .. و محسن مخالف بود قرار شد از بابک بخوایم و یه نظر سنجی راجع این موضوع بذاره که البته فراموش کردیم امروز می خوام این موضوع اینجا مطرح کنم و جوابهای شما رو بدونم .... فقط ذکر چند نکته جهت...
-
قصه هفتم : تیر خلاص(1)
چهارشنبه 22 بهمن 1393 20:00
ف رشید توکلی کارمند سی و یک ساله بانک در تمام عمرش انقدر هیجان زده نشده بود . همیشه فکر می کرد اگر روزی چند سارق مسلح به بانک حمله بکنند و با اسلحه بالای سرش بایستند و بخواهند گاوصندوق را برایشان خالی کند شاید اینطور ترس برش دارد اما حالا می دید خیلی بیشتر دچار استرس و وحشت شده است . همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاده بود...
-
دست های تو تصمیم بود ... باید می گرفتم ...
سهشنبه 21 بهمن 1393 20:20
چقدر دستها به نسبت سایر اعضا و جوارح سهم و سهام بیشتری از زندگی آدم دارند ... مثلن با پاها مقایسه کنید که فقط راه میبرند ... دستها در لمس زندگی ، در زیستن زندگی با ما شریکند ، چشم بسته همه جا را بلدند ، همه چیز را میشناسند ... موقعی که یک عزیزی چشمانمان را از پشت میگیرد با لمس دستها و صورتش او را می شناسند و از این...
-
آدم های یواشکی
دوشنبه 20 بهمن 1393 20:06
فکر می کنم فقط در جهان همینجاست که اینقدر کارهای یواشکی وجود دارد.... اینقدر زندگی و افکار مردم با آنچه می بینیم و نشان می دهند فرق دارد. از همین قضیه د.یش و ری.سیور بگیر تا رتبه نوزده ی مصرف الکل در جهان.... از خرید و فروش هزار رقم فیلت.رشکن بگیر تا استخر پارتی های آنچنانی .... کلا اینجا همه چیز یواشکی است ... نه...
-
قانون ِ نسبیت ِ دوام آدم ها با حجم آرزوهایشان
یکشنبه 19 بهمن 1393 20:35
اولین و -یحتمل- آخرین جعبه ی آرزوهای زندگی ام را خیلی سال پیش ساختم. خیلی قبل تر از آن که تهیه کنندگان استرالیایی ِ "راز" به صرافت ساخت این مجموعه بیافتند. جعبه ی آرزوها ابتکار خانم سهیلی، معلم سال چهارم دبستان مان بود. یک روز، سر ِ کلاس پرورشی، از همه ی دانش آموزان کلاس "چهارم ب" خواست که یک جعبه...
-
آغاز دوباره
جمعه 17 بهمن 1393 19:01
میهمان این جمعه هفتگ ، محبوب عزیز است . نویسنده وبلاگ رقص کولی : همین چند روز پیش بود. ترسیده بودم. شک کرده بودم به اینکه دعوت کردنت کار درستیه یا نه؟ با خودم فکر می کردم که هنوز هیچ کار مهمی برای خودم انجام ندادم. نه شهرتی دارم نه پولی. نه هنری دارم و نه تخصصی. نه دکترا دارم و نه حتی فوق لیسانس. همیشه دنبال یه فرصتی...
-
مهمانی
پنجشنبه 16 بهمن 1393 20:52
دیشب اهالی ساختمان هفتگ اومده بودن خونه ما به جز ساکن طبقه دوم " مهربان خانم " که افتخار حضورشون نصیبمون نشد ...جاتون خالی بود ..... بابک از همه زودتر اومد ...... کمی تو مرتب کردن خونه کمکم کرد بعد محمد اومد ...بعد هم محسن و دست اخر هم که مسعود.... آرش ناجی و عباس موسوی اومدن .... یه مقدار میوه تو یخچال...
-
قصه ششم : که سوز تو کارها بکند
چهارشنبه 15 بهمن 1393 20:00
ط ی هفته گذشته این سومین باری بود که داشت زنگ این خانه را فشار می داد . ناراحتی و استیصال از چهره اش مشهود بود . مثل دفعات گذشته دستش را گذاشت روی زنگ . یکبار و دوبار و سه بار تا صدایی ضعیف بلند شد و پرسید : کیه ؟ پسر جوان خواست بگوید : منم ... ولی انگار یک چیزی ته گلو صدایش را برید و صدایی زیر مثل جیغ بچه ها از...
-
نباید ؟!
سهشنبه 14 بهمن 1393 22:00
برای کارهای سند آن آپارتمان فزرتی رفته بودم دفترخانه ، منتظر نشسته بودم کارم انجام شود ، یک آقای وکیل جوان کت شلواری با کفش های ورنی براق که حکم کفش کار آدمهای شیک را دارد هم آنجا بود ، حالا یا کار شخصی داشت یا برای رفع و رجوع امورات یکی از موکلینش آمده بود ... در تمام آن حدود یکساعتی که نشسته بودم و توو گوشیم وبگردی...
-
تا حالا اسب سوار شدی؟
دوشنبه 13 بهمن 1393 21:27
بچه که بودم فکر می کردم سی ساله ها پیرند .... الان بچه نیستم البته ولی باز ته دلم فکر می کنم که سی ساله ها یه کم پیرند ... اگر فرض کنیم شسته رفته و تر تمیز شصت سال قرار باشد زندگی کنیم، سی سالگی یعنی وسطش ! وسط آن هم از نظر کمیت .... نه کیفیت .... وگرنه سی ساله پشت سر گذاشته کجا و سی ساله مانده کجا .... سی سالی که...
-
زندگی "زنجیره" است
یکشنبه 12 بهمن 1393 20:31
پله های پل عابر ِ رو به روی مهرآباد را بالا می رفتم، شلوغی ِ خیابان دوباره دود گرفته را دید می زدم. داشتم کلمه پیدا می کردم برای نوشته ی امشب، جمله می چیدم کنار هم که مثل بارهای قبل سرسری نشود، هول هولکی. قرار بود این طور شروع شود مثلن: زندگی دومینوی اتفاقات است. اولی توی اتاق زایمان فلان بیمارستان می افتد. بعد انگار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 بهمن 1393 22:07
یک همکار پا به سن گذاشته ایی داشتم چند سال پیش.خیلی درس گرفته ام ازش و مانند پدر دوستش داشتم و دارم.نمونه ی یک انسان واقعی.با اخلاق.مهربان.حمایت گر.همه چیز تمام.یک الگوی واقعی...سه چهار سال بود خبری از هم نداشتیم .رفته اردکان کار می کند.یکی دو هفته ی گذشته من حالم اصلن خوب نبود.بسیار خسته و افسرده بودم.گرفتار...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 بهمن 1393 20:57
نویسنده این هفته خانم " میثا لامع " نویسنده خوش ذوق وبلاگ "شازده کوچولو " است تقدیم به تمام زنان سرزمینم من از یک قرن سکوت ، میان طلایی ترین دوره جوانی زمین متولد شدم زایش و رویشم از جنس ناب ترین همخوابگی سنگ ها و لطافت ها بود که ترنم فرتوت زمین چاره ای جز غریزه نام نهادن بر آن نداشت بارها و بارها...
-
ازادی ...
پنجشنبه 9 بهمن 1393 20:53
روی سخنم امروز با کسانیست که مخالف حجاب اند .... نه که فکر کنید میخوام نصیحتتون کنم ....نه اصلا قصد ندارم از حجاب و مزایاش براتون حرف بزنم .... فقط یه سوال ، اینکه ... وقتی میگیم هر کسی هر جور که دوست داره لباس بپوشه ...این حدود نداره .... یعنی هر جور که دوست داشته باشند میتونند لباس بپوشند ....هـــــــــر جور....که...