-
ستایش
سهشنبه 31 فروردین 1395 20:28
جایی خونده بودم ((مرگ که بیاید ، قهوه و پنیر و نان صبحانه آنکه برنخاسته برای دیگری می شود فقط همین)) اما هفته گذشته برای خانواده قریشی این گونه نبود... ماوقع را خوانده و می دانید همچنین نظرات و تحلیل ها را، صرفا به ذکر چند نکته در رابطه با این ماجرا اکتفاء میکنم _شبکه های اجتماعی مجازی قوی ترین رسانه ها هستند و دیگر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 فروردین 1395 00:17
چند روز پیش توی دفتر مهد مشغول خانه تکانی بودیم ... کاغذ های اضافی را پاره می کردیم و دور می ریختیم. کشو ها رو مرتب می کردیم و وسایل جا مونده ی بچه ها رو جدا می کردیم .... و از این کارها... به خاطر اینکه شالم توی دست و پایم نباشد جمعش کرده بودم پشت گردنم ... مانی هم مثل همیشه بین کامپیوتر و صندلی و کلا توی دفتر می...
-
وقتی بهار می شود ...
جمعه 27 فروردین 1395 20:00
بهار که می رسد : بعضی جاها را باید رفت . باید دید . حسِ خوبی به آدم می دهند . حس ِزنده بودن . حسِ بودن . بهار که می آید ، حال آدم هم بهاری می شود . گاهی آفتابی ، گاهی ابری . گاهی هم رگباری بهاری می زند و گرد از روی همه چیز می شوید و بعد از خودش ، آرامش می آورد و لطافت و طراوت . گاهی که هوای دلت ابری می شود ، بهار که...
-
استاندارد
پنجشنبه 26 فروردین 1395 21:00
اینکه بیکاری تو ایران غوغا می کنه .... حرفی نیست .... اینکه مردم با بدبختی زندگی می گذرونن درسته .... ولی به نظرم استاندارد های زندگی در ایران تغییر نکرده و اصلا با سطح در آمد مردم منطبق نیست .... نمی دونم جمله فنی و آماریش چی میشه .... مثلا تو ایران کسی که یه خونه توو یه 50 متری مستجر باشه و یه ماشین پراید قسطی زیر...
-
این بهار از اون بهارا شد
چهارشنبه 25 فروردین 1395 20:00
اواخر زمستان که شد، دلم گرفت. برای سوزهای سرد و برای احتمال هوای برفی و حال و هوای خنک زمستان. برای با اشتیاق دنبال کردن دانه های سفید برف، برای محکم فشار دادن دستهایم در جیب کاپشن، برای شال گردن و دستکش... برای همه چیزهایی که سرما و خنکی با خودش به همراه دارد... برای من گرمایی، تمام شدن زمستان یعنی خداحافظ آرامش......
-
اسکاندیناوی
سهشنبه 24 فروردین 1395 21:06
شنبه سر ظهر تو مترو 10 الی 15 نفر توریست بسیار جوان همراه دو، سه تا دوست ایرانی شون واگن رو گذاشته بودن رو سرشون با حرف زدن و شوخی و ...اروپایی بودن اما متوجه نشدم اهل کجان، چون فقط عربی و انگلیسی رو میتونم از فارسی تشخیص بدم اونم به مدد آموزش و پرورش. مردمی که قطعا از نوام چامسکی زبان شناس ترن چنان به حرفها دقت...
-
پیوند
جمعه 20 فروردین 1395 14:28
چند روز پیش توو یه سایت پزشکی خوندم که تا سال 2025 پیوند" سر " ممکن میشه ..... گذشته از بحث های فقهی و حقوقی که پیش میاد داشتم فکر می کردم چرا می گن پیوند سر چرا نمی گن پیوند " تن " اصلا اساسا وقتی می خوان این کا رو کنن اهدا کننده عضو کیه ؟ گیرنده کیه ؟ .... کدومشون زنده می مونن کدومشون می میرن ؟...
-
اشتباه میکنند آنها که اشتباه نمیکنند
چهارشنبه 18 فروردین 1395 20:00
جایی خوندم تا اشتباه نکنی، یاد نمیگیری. من به شخصیت ادمها احترام میذارم. اینکه یکی جسوره، یکی پر از شرم اون یکی ترسو و و و ... اما چیزی توی سر همه ما هست که اکثرا بهش میگن عقل، روانشناس ها میگن والد ولی من بهش میگم ترمز! ترمز صدای بلندیه که توی سر ما مدام میگه "نکن"، "نرو"، "نگو" و......
-
عیبش چو گفتی هنرش نیز بگو
سهشنبه 17 فروردین 1395 20:45
یکشنبه عصر به دلیل دل درد شدید مجبور شدم برم بیمارستان، مشکل سنگ کلیه داشتم که خوشبختانه برطرف شد. چیزی که میخوام بگم اینه که طی اون پنج،شش، ساعتی که اونجا بودم برخلاف انتظار و چیزهایی که شنیده و خونده بودم، برخورد و عملکرد کارکنان بیمارستان فیروزگر بسیار عالی بود از نگهبان دم در تا مسئولین اورژانس ، پرستاران و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 فروردین 1395 01:16
یک پیرمرد دوست داشتنی از بستگانم فوت کرد. همین دیروز ! حدودای ظهر که من داشتم با یک پیش دستی پلو و قرمه سبزی دنبال مانی میکردم تا ناهارش را تمام کند.... وقتی که آفتاب دقیقا وسط آسمان بوده... همان حدودا که نیما مست از شیشه ی سرلاک تا ته سر کشیده اش، بیخودی به هرطرفی چرخ میزد تا خوابش ببرد.... سر ظهر... قبل از اخبار...
-
مسعود طیب
جمعه 13 فروردین 1395 08:25
1. جَلَسَت/جَلَسَت والخوفُ بعینیها/تتأمَّلُ فنجانی المقلوب/قالت: یا ولدی.. لا تَحزَن/فالحُبُّ عَلیکَ هوَ المکتوب/الحُبُّ عَلیکَ هوَ المکتوب چقدر محتاج این لاتحزن بودم بانو،کجا بودی اینهمه سال،بنشینی،نگاهم کنی بگویی لاتحزن بگویی یاولدی بگویی: قد ماتَ شهیداً/من ماتَ على دینِ المحبوب. نشسته ایی به تماشای مسابقه ی عرب...
-
فرشته هایی که مامان صداشون می کنیم
چهارشنبه 11 فروردین 1395 20:00
امروز یازده فروردینه... یازدهمین روز از نوروز... یازدهمین غروب سال نود و پنج... نود و پنجی که هنوز نو و جدیده... اما روزهاش دو رقمی شده و حتی تا دو سه روز دیگه به نیمه اولین ماهش میرسه... اما دقیق تر که به گوشه تلویزیون نگاه کنی، اگه وقت بذاری و زیرنویس شبکه ها رو بخونی، اگه لا به لای گروه های تلگرامت پیام ها رو ریز...
-
انشاء
سهشنبه 10 فروردین 1395 17:18
کل دوره دبستان و راهنمایی موضوع های که برای انشاء می دادن کلا پنج شش تا بیشتر نبود. نمی دونم دستور اداره آموزش و پرورش بود یا خلاقیت بیش از حد معلم ها ! که موضوع می دادن بهار را توصیف کنید، پاییز را توصیف کنید، تابستان را چگونه گذراندید، علم بهتر است یا ثروت، تعطیلات عید را چگونه گذراندید... به نام یگانه خالق هستی قلم...
-
تهرانگردی ، در خلوتی و اندوه .
شنبه 7 فروردین 1395 15:03
تکراری شده ، گفتن و شنیدن این جمله که : تعطیلات عید وقت خوبی است برای تهران گردی . اما تهران ، برای تهران گردی ، جنسش جور است ! بساطش پر و پیمان است . موزه دارد ، از هر چیز و هر زمان . پارک دارد ، جورواجور . طبیعت اطرافش را دارد . کوه دارد . خیابان و پاساژ هم دارد ، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد ! نمایشگاه و انواع رستوران...
-
عید نوروز
پنجشنبه 5 فروردین 1395 23:27
سلام سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی و برای خودتون و اطرافیانتون ، بسازید از صمیم قلب برای تمام دوستان مجازیم و تمام کسانیکه هفتگ و می خونن و بهش علاقه دارم دعا می کنم از شما می خوام تو سال 95 هم بلاگ ما رو دنبال کنید ....هر چند می دونم مدت هاست مطلب دندون گیری ننوشتم ولی کامنتها و بازدیدهای شما بهم انرژی می ده ......
-
رفتار شناسی در نوروز
چهارشنبه 4 فروردین 1395 20:25
طی این سه چهار روز گذشته، حتما همه شما به دید و بازدید رفتین. اینکه بزرگ خاندان باشین یا کوچکترین فرد توی خانواده، زیاد فرقی در روند ماجرا نداره. بالاخره شما در این چهار روز حتما بعضی ها رو چهار بار متوالی دیدین... بدون شک توی دلتون درباره بساط عید دیدنی ای که فراهم کرده بودن چیزهایی رو مرور کردین... از آجیل گرون بگیر...
-
مشتاق یا مجبور؟
سهشنبه 3 فروردین 1395 20:33
ساده ترین تعریف فرهنگ (( فرهنگ را می توان به مجموع رفتارهای اکتسابی و ویژگی اعتقادی اعضای یک جامعه معین تعریف کرد. کلمه اساسی و مهم در تعریف یاد شده ، کلمه اکتسابی است که فرهنگ را از رفتارهای برخاسته از وراثت و ویژگی های زیستی متمایز می کند.)) آنچه یاد گرفته ایم و برایمان نهادینه شده، عمدتا توسط مادرانمان یا به زبان...
-
سعدیا آمدن عید مبارک بادت !
شنبه 29 اسفند 1394 15:51
نمی دانم ، این یک رسم کهن است یا تازه ؟ یک کار ویژه است یا یک کار عادی ؟ خوب است یا بد ؟ سودی دارد یا که نه ، زیان هم دارد ؟ و .. و ... هر چه هست این است که آخر هر سال که می شود ، همه چیز می شود مرور دوازده ماه گذشته . رادیو ، تلویزیون ، روزنامه ها ، نشریه ها و صد البته حرفهای همه ، همه ، من و شما و این و آن ، می شود...
-
از کوزه همان تراود که در اوست
جمعه 28 اسفند 1394 05:52
صرفه نظر از اتفاقی که واسه ما می افته ... حالا هر اتفاقی که باشه . بهمون خیانت میشه .. از مون دزدی میشه حق مون جلو چشممون می خورند تصادف می کنیم عزیزمون از دست می دیم دروغ می شنویم .. . تهمت بهمون می زنن تنهامون می زارن زیرابمون می زنن و خیلی چیزهای دیگه...... واکنش ما نسبت به این اتفاق ها نشان دهنده وجود و شخصیت ماست...
-
بگو فردا مال ماست
چهارشنبه 26 اسفند 1394 20:04
اسم ماه اسفند که میاد همیشه یاد اسفند روی آتش میوفتم. اسفندی که از حرارت بالا و پایین میپره و سر و صدا میکنه و آخرش دود میشه و از بین میره... درست مثل بدو بدوهای آخر سال... با هیجان کار میکنیم، تمیز میکنیم، خرید میکنیم، توپ تحویل سال که در میشه انگار آب میریزن روی اسفند روی آتش... به نظرم هرکی اسم این ماه رو انتخاب...
-
چهارشنبه سوری
چهارشنبه 26 اسفند 1394 00:20
ما که مست و شاد و خیس عرق از رقص و پایکوبی هستیم ، چهارشنبه سوری شما هم مبارک
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 22:12
یک هفته ای هست که در گیر سرماخوردگی بچه ها هستم.... تب و سرفه و بی حالی.... روزهای آخر سال هم هست و یک عالمه کار بود که دلم می خواست انجام بدم ولی خب نشد... مهم هم نیست... بیشتر ازهمه چیز خوب شدن بچه ها برام مهمه ... دیشب خودم هم بیحال بودم و سرم درد می کرد.بچه ها هم بیتابی می کردن... کلافه شده بودم از این سرما خوردگی...
-
شهر بازی
جمعه 21 اسفند 1394 00:04
چند روز پیش هانا رو بردم شهر بازی ... هانا دوست داشت ماشین برقی سوار بشه همین ماشینهایی که تو یه محوطه هستن و دور تا دورش لاستیکه و می خورن به هم ... اما سوار شدن محدودیت سن داشت و هانا 6 ماه کم داشت ... خلاصه اون آقا به این شرط اینکه منم سوار شم و راننده باشم و هانا کنارم بشینه قبول کرد ... بهش گفتم من نمی خوام سوار...
-
روزی مثل هیچ روز
چهارشنبه 19 اسفند 1394 20:00
امروز یه روز مثل بقیه روزها... مامان رفته سر کار، بابا لباس پوشیده و یک ساعتی هست داره دور خودش میچرخه... من دارم موزیک گوش میدم... امروز مثل بقیه روزهای سالیه که گذشت اما مثل روزهای دو سال پیش نیست، دو سال پیش ساعت 8 صبح هوا روشن میشد، برادرم میرفت نون میگرفت، بابا قبل رفتن صبحانه آماده میکرد، مامان بدو بدو میرفت مهد...
-
دیگی که واسه من نمی جوشه...
سهشنبه 18 اسفند 1394 21:08
چند شب پیش دانشجویان یکی از کلاس ها که جلسه آخرش مصادف شده بود با چهارشنبه آخر سال یعنی بیست و ششم اسفند، درخواست داشتند برای اینکه کلاس روز دوشنبه، بیست و چهارم اسفند به پایان برسه، یه راهکاری ارائه بشه. بنابراین پیشنهادات مختلفی جهت برگزاری یک جلسه جبرانی جهت زودتر به اتمام رسیدن دوره به مدرس کلاس ارائه شد و پس از...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفند 1394 22:42
این یک معذرت خواهی رسمی بابت تمام دوشنبه هاییست که اینجا خالی ماند. اگر حرفی برای گفتن و موضوعی برای نوشتن نداشتم ناراحت نبودم... ولی این روزها اتفاقا حرف زیاد دارم... ولی نمی دانم چرا نمی شود آن طور که دوست دارم بیانشان کنم...البته به شدت هم درگیر روزهای پرتلاطم اسفندم.... همسایه های عزیز ممنون که هستید و چراغ...
-
کافه
پنجشنبه 13 اسفند 1394 21:00
ببخشید امروز مهمانی دعوتم برای همین یکی از پستهای قدیمی وبلاگ شخصی مو می زارم امیدوارم نخونده باشید و خوشتون بیاد ... کافه اینجا کافی شاپ.... منم کافه دارم یه کافه دار خوب باید هم کور باشه هم کر ..... خیلی چیزها میبینه .. خیلی چیزها میشنوه ... خیلی ها باهاش درد دل میکنند ... ولی اگه می خواد تو کارش موفق باشه باید هر...
-
سفرت به خیر اما...
چهارشنبه 12 اسفند 1394 20:00
هشت ماهه که در جریانم... از همون روزی که زنگ زد و گفت دل آرام لاتاری بردم تا همین الان شاید فقط هشت بار با هم حرف زده باشیم و سه چهار بار همدیگرو دیده باشیم... مایی که هفته ای چند بار با هم صحبت میکردیم... یکبار بهش گفتم دلیل این کم کردن روابطم رو؛ بهم خندید... گفتم اگه زنگ نمیزنم، اگه نمیام به دیدنت برای اینه که مدام...
-
از دست عزیزان چه بگویم گله یی نیست
سهشنبه 11 اسفند 1394 20:49
نمی دونم شما هم تجربه کردین یا نه؟ اینکه یکی از عزیزانتون یه اخلاقی داره که اصلا پسندیده نیست (حداقل از نظر شما) و این اخلاق باعث رنجش و دلخوری و ناراحتی میشه، حالا هر چقدر رابطه تون با این عزیز نزدیکتر باشه درجه رنجش و ناراحتی بالاتر میره، مثلا اگر دوست صمیمی آدم این مشکل رو داشته باشه با توجه به شدت و ضعف اون اخلاق...
-
ارزش این چرک کف دست !!
شنبه 8 اسفند 1394 21:29
برابری پول ایران در 300 سال گذشته در مقایسه با پوند و دلار در زمان شاه طهماسب صفوی : واحد پول ایران : شاهی هر 200 شاهی = یک تومان یک تومان = 10 پوند انگلیس در زمان فتحعلی شاه قاجار : یک تومان = دو پوند استرلینگ یک تومان = 25 فرانک فرانسه پس از قتل ناصرالدین شاه قاجار : یک پوند انگلیس = 48 و نیم قران پس از انقلاب...